در پرده شدن. در حجاب شدن. (زوزنی). در پرده رفتن: ز آفتاب ار کرد خفاش احتجاب نیست محجوب از خیال آفتاب. مولوی. ور ببندی چشم خود را ز احتجاب کار خود را کی گذارد آفتاب. مولوی. چون درآمد آن ضریر ازدر شتاب عایشه بگریخت بهر احتجاب. مولوی. ، سَوق. راندن
بادکش کردن (بادکش حجامت در پزشکی دیرینه در پیاله ای پنبه آغشته به مل و افروخته را می گذاشتند وآن را بر پشت بیمار می نهادند و بر گوشت آماسیده تیغ می زدند تا خون بگیرد) تانگوییدن