جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با احتجاب

احتجاب

احتجاب
در پرده شدن. در حجاب شدن. (زوزنی). در پرده رفتن:
ز آفتاب ار کرد خفاش احتجاب
نیست محجوب از خیال آفتاب.
مولوی.
ور ببندی چشم خود را ز احتجاب
کار خود را کی گذارد آفتاب.
مولوی.
چون درآمد آن ضریر ازدر شتاب
عایشه بگریخت بهر احتجاب.
مولوی.
، سَوق. راندن
لغت نامه دهخدا

احتجان

احتجان
پیش کشیدن: مانند پیش کشیدن گوی باچوگان، گردآوری (پول و داراک) پول روی پول گذاشتن
فرهنگ لغت هوشیار

احتجام

احتجام
بادکش کردن (بادکش حجامت در پزشکی دیرینه در پیاله ای پنبه آغشته به مل و افروخته را می گذاشتند وآن را بر پشت بیمار می نهادند و بر گوشت آماسیده تیغ می زدند تا خون بگیرد) تانگوییدن
فرهنگ لغت هوشیار