معنی باجیکا - جستجوی لغت در جدول جو
باجیکا
کفش دوزک
ادامه...
کفش دوزک
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر باشیلا
باشیلا
(دخترانه)
خانه به دوش (نگارش کردی: باشیلا)
ادامه...
خانه به دوش (نگارش کردی: باشیلا)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویر باریکان
باریکان
(پسرانه)
دماغه کوه (نگارش کردی: باریکان)
ادامه...
دماغه کوه (نگارش کردی: باریکان)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویر باریکی
باریکی
باریک بودن، کنایه از نازکی و لطافت، کنایه از لاغری
ادامه...
باریک بودن، کنایه از نازکی و لطافت، کنایه از لاغری
فرهنگ فارسی عمید
تصویر بازوکا
بازوکا
بازوکا
نوعی سلاح موشک انداز ضد تانک، دارای لولۀ دراز و قابل حمل بر روی شانه
ادامه...
نوعی سلاح موشک انداز ضد تانک، دارای لولۀ دراز و قابل حمل بر روی شانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویر بازیکن
بازیکن
بازیکُن
آنکه در مسابقه ای از قبیل فوتبال، والیبال و مانند آن بازی می کند
ادامه...
آنکه در مسابقه ای از قبیل فوتبال، والیبال و مانندِ آن بازی می کند
فرهنگ فارسی عمید
باجیکه
باغ باجیکه، از دیه های وازکرود. (تاریخ قم ص 137)
ادامه...
باغ باجیکه، از دیه های وازکرود. (تاریخ قم ص 137)
لغت نامه دهخدا
تصویر بازوکا
بازوکا
دوشتوف از زینه ها
ادامه...
دوشتوف از زینه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر باریکی
باریکی
نازکی و لطافت و دقت
ادامه...
نازکی و لطافت و دقت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر تاجیکی
تاجیکی
از مردم تاجیک، اهل تاجیکستان، لهجه ایست ایرانی
ادامه...
از مردم تاجیک، اهل تاجیکستان، لهجه ایست ایرانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر تاریکا
تاریکا
تاریکی ظلمت
ادامه...
تاریکی ظلمت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر باریکی
باریکی
دقت
ادامه...
دقت
فرهنگ فارسی معین
تصویر بازیکن
بازیکن
((کُ))
کسی که در بازی شرکت می کند، بازیگر
ادامه...
کسی که در بازی شرکت می کند، بازیگر
فرهنگ فارسی معین
تصویر تاریکا
تاریکا
تاریکی، ظلمت
ادامه...
تاریکی، ظلمت
فرهنگ فارسی معین
تصویر باریکلا
باریکلا
آفرین
ادامه...
آفرین
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویر بازیکن
بازیکن
Player
ادامه...
Player
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویر بازیکن
بازیکن
بازیکُن
joueur
ادامه...
joueur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
جاجیکا
آشپزخانه، گوشه کنار، پستو، سوراخ سنبه، ظرف و ظروف، انواع ظروف
ادامه...
آشپزخانه، گوشه کنار، پستو، سوراخ سنبه، ظرف و ظروف، انواع ظروف
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویر بازیکن
بازیکن
بازیکُن
oyuncu
ادامه...
oyuncu
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویر بازیکن
بازیکن
بازیکُن
선수
ادامه...
선수
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویر بازیکن
بازیکن
بازیکُن
プレイヤー
ادامه...
プレイヤー
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویر بازیکن
بازیکن
بازیکُن
שַׂחְקָן
ادامه...
שַׂחְקָן
دیکشنری فارسی به عبری
تصویر بازیکن
بازیکن
بازیکُن
खिलाड़ी
ادامه...
खिलाड़ी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویر بازیکن
بازیکن
بازیکُن
pemain
ادامه...
pemain
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویر بازیکن
بازیکن
بازیکُن
ผู้เล่น
ادامه...
ผู้เล่น
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویر بازیکن
بازیکن
بازیکُن
игрок
ادامه...
игрок
دیکشنری فارسی به روسی
تصویر بازیکن
بازیکن
بازیکُن
speler
ادامه...
speler
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویر بازیکن
بازیکن
بازیکُن
jugador
ادامه...
jugador
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویر بازیکن
بازیکن
بازیکُن
giocatore
ادامه...
giocatore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویر بازیکن
بازیکن
بازیکُن
jogador
ادامه...
jogador
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویر بازیکن
بازیکن
بازیکُن
玩家
ادامه...
玩家
دیکشنری فارسی به چینی
تصویر بازیکن
بازیکن
بازیکُن
gracz
ادامه...
gracz
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویر بازیکن
بازیکن
بازیکُن
гравець
ادامه...
гравець
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویر بازیکن
بازیکن
بازیکُن
Spieler
ادامه...
Spieler
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویر بازیکن
بازیکن
بازیکُن
mchezaji
ادامه...
mchezaji
دیکشنری فارسی به سواحیلی