جدول جو
جدول جو

معنی باجسرا - جستجوی لغت در جدول جو

باجسرا
(جِ)
شهرکی است در مشرق بغداد و بین بغداد و حلوان است و در ده فرسنگی بغداد قرار دارد. یاقوت گوید: آن نزه و پرنخل و سکنۀ آن بسیار است. و جماعتی از اهل علم و روایت از آنجا برخاسته اند. (معجم البلدان). منسوب بدان باجسری است. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

قسمتی از ادارۀ دادگستری شامل شعبه های بازپرسی که کارمندان آن زیر نظر دادستان کار می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بادسری
تصویر بادسری
عجب، تکبر، خودخواهی، برای مثال آنکه در او بادسری راه کرد / هم به پریدن سرش آگاه کرد (امیرخسرو۱ - ۱۱۶)، گردنکشی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بادسار
تصویر بادسار
سبک سر، سبک مغز، مغرور، متکبر، برای مثال باده ای کز وی جدا گردد بخیل از رادمرد / باده ای کز وی شود پیدا حکیم از بادسار (سوزنی - ۱۸۱)، سبک، بی وقار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باحورا
تصویر باحورا
گرمای سخت تموز، شدت گرما در تابستان
فرهنگ فارسی عمید
شهری بعراق عرب... هوای آن (طریق خراسان از اعمال عراق عرب) مانند بغداد است اما بسبب بسیاری نخلستان بعفونت مایل است وشهرهای باجسری و شهرابان که دختری ابان نام از تخم کسری ساخته. (نزههالقلوب چ لیدن ج 3 صص 42- 43)
لغت نامه دهخدا
(جَرْ را)
از قریه های جزیره است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
غله ایست مشهور، فارسی آن گاورس است، (الفاظ الادویه)، مأخوذ از هندی، قسمی از ذرت، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(جِ)
منسوبست به باجسرا. (سمعانی). رجوع به باجسرا شود: و مجاهدالدین ایبک دواتدار که سرلشکر خلیفه بود و ابن کر پیشتر میان بعقوبه و باجسری لشکرگاه ساخته بودند. (رشیدی)
لغت نامه دهخدا
همگی سراسر بتمامی همگی جملگی (برای مونث و جمع آید) : ... چنگیزخان چون از استخلاص سمرقند فارغ شد ممالک ماورا النهر باسرها مضبوط گشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بایسار
تصویر بایسار
متمول، ثروتمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از با سره
تصویر با سره
ترشروی، اندوهگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باجدار
تصویر باجدار
جمع کننده باج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بادسار
تصویر بادسار
متکبر معجب بانخوت
فرهنگ لغت هوشیار
اداره ای در دادگستری که تحت نظر داد ستان کار کند اداره مدعی عمومی یا دادسرای نظامی استان اداره ای در دادگستری که مرکب است از یک دادستان و یک دادیار برای هر شعبه پارکه استیناف. یا دادسرای شهرستان اداره ای در دادگستری که مرکب است یک دادستان و یک دادیار پارکه بدایت
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی هشت و نه گونه ای از منگیا (قمار برهان) نوعی از بازی با ورق که بین یک بانکدار و عده ای بازی کن انجام شود
فرهنگ لغت هوشیار
داغروزان از نوزدهم مرداد تا بیست و ششم همان ماه که گرم ترین روزهای سال خورشیدی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دادسرا
تصویر دادسرا
((سَ))
اداره ای در دادگستری که تحت نظر دادستان کار کند، اداره مدعی عمومی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بادسرد
تصویر بادسرد
((دِ سَ))
آه، آسیب، گزند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بادسار
تصویر بادسار
متکبر، بانخوت، گردنکش، سبکسر، بی وقار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باحورا
تصویر باحورا
شدت حرارت در تموز است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باسراف
تصویر باسراف
Lavishly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از باسراف
تصویر باسراف
somptueusement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از باسراف
تصویر باسراف
расточительно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از باسراف
تصویر باسراف
verschwenderisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از باسراف
تصویر باسراف
марнотратно
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از باسراف
تصویر باسراف
wystawnie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از باسراف
تصویر باسراف
奢侈地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از باسراف
تصویر باسراف
generosamente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از باسراف
تصویر باسراف
sontuosamente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از باسراف
تصویر باسراف
lujosamente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از باسراف
تصویر باسراف
royaal
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از باسراف
تصویر باسراف
อย่างฟุ่มเฟือย
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از باسراف
تصویر باسراف
dengan mewah
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از باسراف
تصویر باسراف
शानो-शौकत से
دیکشنری فارسی به هندی