جدول جو
جدول جو

معنی باتورینه - جستجوی لغت در جدول جو

باتورینه
(نِ)
قصبه ایست در ایالت چرنیکوف از روسیه در جهت شرقی شهر چرنیکوف و مرکز قدیمی قزاقها میباشد. (قاموس الاعلام ترکی ج 2)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از داتورین
تصویر داتورین
ماده ای سمی که از تاتوره گرفته می شود
فرهنگ فارسی عمید
(بُ نَ / نِ)
منسوب به بلور. از بلور. ساخته شده از بلور. آنچه از بلور کنند. بلورآلات. بلوری. بلورین. و رجوع به بلورین شود:
همرنگ رخسار خویش گردان
جام بلورینه از می خام.
فرخی.
بلورینه تختی، در شاهوار
بتی بر وی از زر گوهرنگار.
(گرشاسب نامه)
لغت نامه دهخدا
سکموند، پسر کریستوف باتوری پادشاه ارول بود و هنگام ولایت عهدی جانشین پدر خود شد، مردی دلیر و جسور بود اما تلون مزاج داشت، گاه با دولت عثمانی و گاه با دولت اتریش اتفاق میکرد و سه بار استعفا کرد و از نو بولایت عهدی عودت کرد، سرانجام در سال 1602م، کشور خویش را به امپراطور رودلف تسلیم کرد و پس از سالی در پراگ درگذشت، (قاموس الاعلام ترکی ج 2)
لغت نامه دهخدا
(نِ)
کوزۀ پر از آب که باتوته و بابوته نیز گفته اند. (ناظم الاطباء). بالادر. (جهانگیری) (شعوری)
لغت نامه دهخدا
نام یکی از دو تن که بنابه امر خسروپرویز بدست باذان، حاکم یمن برای دستگیری حضرت رسول به حجاز گسیل شدند:... و پرویز (خسروپرویز) به ارتکاب آن سوء ادب (دریدن نامۀ حضرت رسول (ص)) قانع نگشته نشانی به باذان که از قبل او حاکم یمن بود ارسال نمود. مضمون آنکه چنان معلوم شد که شخصی در دیار حجاز دعوی نبوت میکند باید که دو کس را بدان جانب فرستی تا او را گرفته نزد من آورند و باذان بموجب فرموده عمل نموده باتویه و خرخسره را جهت آن مهم بمدینه فرستاد. (حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 374)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دههای بیهق. (از تاریخ بیهق ص 104)
لغت نامه دهخدا
مادۀ سمی از داتوره و آن مخدری است قوی
لغت نامه دهخدا
(ری یَ)
ایام باحوریه،روزها باشد که در آن بحران واقع شود. قسمی از آن بحران تام است و آن در این بیت مذکور است:
در یدک و کا کدو کز میدان یقین
لابالد و لزم ایام بحارین را گزین.
و قسمی غیرتام و آنرا ایام روز و واقع در وسط نیز گویند. و آن در این بیت مذکور است: ج ده و وط و یا بازیج است ویز همچنین. (بحر الجواهر)
لغت نامه دهخدا
(بِ تَ نَ / نِ)
بهترین. (فرهنگ فارسی معین) ، غلبه کردن. (منتهی الارب) (آنندراج). غالب آمدن بر کسی. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، دور شدن مرد. (ناظم الاطباء) ، زیان کردن کسی. (ناظم الاطباء) ، محزون کردن زید را، بهتان زدن برفلان، تکلیف کردن بر مردی فوق طاقتش. (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد) ، خوشنما نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، افزون آمدن نور ماه روشنایی کواکب را. (منتهی الارب) (آنندراج) : بهر القمر، چیره شد و افزون آمد روشنایی ماه بر فروغ دیگر ستارگان. (منتهی الارب). فایق آمدن روشنی ماه روشنی دیگر ستاره ها را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، گذشتن از اصحاب در دانش و فضل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، بهرت فلانه النساء، غالب آمد فلان زن درنیکویی بر دیگر زنان. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، تاسه برافکندن، یقال: بهره الحمل و بهر (مجهولاً) ، تاسه و دمه برافتاد اورا. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). دویدن تا آنکه تاسه و دمه بر وی غالب شود. (از اقرب الموارد). تاسه و دمه افکندن بار کسی را. (از ذیل اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(ری یَ)
فرقه ای ازفرق میان عیسی و محمد علیهم االسلام. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان رستم بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون که در 9 هزارگزی شمال فهلیان برکنار راه شوسۀ کازرون به بهبهان در دامنه واقع است، ناحیه ایست گرمسیر و دارای 109 تن سکنه، آب آنجا از چشمۀ کره تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و حبوبات و برنج و شغل مردمش زراعت است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)، بمجاز آبستن شدن، حامله گشتن، حامل شدن،
- ببالا برآمدن، برشدن، ارتفاع گرفتن، از جای فرودین بجایگاه برین رفتن، بر فراز بلندی یا تپه شدن:
ببالا برآمد درفشی به دست
به نعره همی کوه را کرد پست،
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(وَ دَ / دِ)
قبول کرده. که پذیرفته باشد. که قبول کرده باشد
لغت نامه دهخدا
ناحیه ای است از توابع موصل در مشرق دجله که دراخبار حمدان از آن ذکری رفته است، (معجم البلدان)، و رجوع به مراصد الاطلاع و قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1198 شود
لغت نامه دهخدا
(تُ)
استفان. یکی از سلاطین لهستان و بیک خانوادۀ اصیل مجاری منسوب است. وی بسال 1532 میلادی تولد یافته و در سال 1571 امیر ترانسلوانیا یعنی ارول گردید و در سنۀ 1575 تحت حمایت سلطان مراد ثالث پادشاه لهستان شد و بر اتریش و روسیه ظفر یافت و برخی اراضی را بچنگ آورد و قوانینی وضع کرد. نظامات و اصلاحاتی به موقع اجرا گذارد و در شهر وینه دانشگاهی تأسیس کرد و بسال 1586 درگذشت. (قاموس الاعلام ترکی ج 2) ، در صفحات لاریجان و مازندران، اجاره دادن مرتع بحشم داران، در تداول طهران و بعض شهرها، رشوه دادن: ما باج نمیدهیم. ما باج بشغال نمیدهیم
لغت نامه دهخدا
تصویری از بهترینه
تصویر بهترینه
بهترین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داتورین
تصویر داتورین
آلکالوئید تاتوره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتوریته
تصویر اتوریته
((اُ تُ تِ))
قدرت ونفوذ مادی یا معنوی، اقتدار
فرهنگ فارسی معین