پدر، مردی که فرزند داشته باشد، سرپرست و بزرگتر خانواده، ابی، ابا، والد، اتا، بابو، اب، آتابرای مثال طفل تا گیرا و تا پویا نبود / مرکبش جز گردن بابا نبود (مولوی - ۷۲)، پدربزرگ عنوانی برای برخی از عارفان مثلاً باباطاهر عریان عنوانی غیر محترمانه برای شخص مجهول یا کسی که نمی خواهند نامش را ببرند، یارو مثلاً یک بابایی چرخ ماشین را پنچر کرده
پِدَر، مردی که فرزند داشته باشد، سرپرست و بزرگتر خانواده، اَبی، اَبا، والِد، اَتا، بابو، اَب، آتابرای مِثال طفل تا گیرا و تا پویا نبود / مرکبش جز گردن بابا نبود (مولوی - ۷۲)، پدربزرگ عنوانی برای برخی از عارفان مثلاً باباطاهر عریان عنوانی غیر محترمانه برای شخص مجهول یا کسی که نمی خواهند نامش را ببرند، یارو مثلاً یک بابایی چرخ ماشین را پنچر کرده
پدر، اب، باب، والد: هست مامات اسب و بابا خر تومشو تر چو خوانمت استر، سنائی، ز ابتدا سرمامک غفلت نبازیدم چو طفل زانکه هم مامک رقیبم بود و هم بابای من، خاقانی، من از شفقت پیربابای خویش فراموش کردم محابای خویش، نظامی، گفت بابا درست شد دستم، نظامی، گفت بابا روانه شد پایم کرد رأی تو عالم آرایم، نظامی، گفت بابا چه زیان دارد اگر بشنوی یکبار تو پند پدر، مولوی، طفل تا گیرا و تا پویا نبود مرکبش جز شانۀ بابا نبود، مولوی، سر برآورد و گفت پیر کهن جان بابا سخن دراز مکن، سعدی (هزلیات)، پسر مرد تهی کیسه مبادا زیبا گرچه از دولت او کیسه کند پر بابا، اوحدی، زیباتر آنچه ماند ز بابا از آن تو بدای برادر از من و اعلا از آن تو، وحشی، ادگار بلوشه در توضیح ’باباخاتون’ آرد: محققاً ’بابا’ باید خواند و این کلمه در مغولی بنا بر علم الاعلام مغولی از کلمه چینی ’پاپا’ بزبان مغولی وارد شده است، (جامعالتواریخ ج 2 ص 36 بخش فرانسوی)، و رجوع به ص 354 همان جلد شود
پدر، اَب، باب، والد: هست مامات اسب و بابا خر تومشو تر چو خوانمت استر، سنائی، ز ابتدا سرمامک غفلت نبازیدم چو طفل زانکه هم مامک رقیبم بود و هم بابای من، خاقانی، من از شفقت پیربابای خویش فراموش کردم محابای خویش، نظامی، گفت بابا درست شد دستم، نظامی، گفت بابا روانه شد پایم کرد رأی تو عالم آرایم، نظامی، گفت بابا چه زیان دارد اگر بشنوی یکبار تو پند پدر، مولوی، طفل تا گیرا و تا پویا نبود مرکبش جز شانۀ بابا نبود، مولوی، سر برآورد و گفت پیر کهن جان بابا سخن دراز مکن، سعدی (هزلیات)، پسر مرد تهی کیسه مبادا زیبا گرچه از دولت او کیسه کند پر بابا، اوحدی، زیباتر آنچه ماند ز بابا از آن تو بدای برادر از من و اعلا از آن تو، وحشی، ادگار بلوشه در توضیح ’باباخاتون’ آرد: محققاً ’بابا’ باید خواند و این کلمه در مغولی بنا بر علم الاعلام مغولی از کلمه چینی ’پاپا’ بزبان مغولی وارد شده است، (جامعالتواریخ ج 2 ص 36 بخش فرانسوی)، و رجوع به ص 354 همان جلد شود
امیر بابا حاکم کابل، صاحب حبیب السیر آرد: در اواخر همین سال میرزاشاه محمود بن میرزا بابر که بعد از فرار سپاه میرزاجهانشاه بولایت سیستان افتاده بود در محاربه ای که میان امیرخلیل هندوکه و حاکم کابل امیربابا روی نمودشربت شهادت چشید ... (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 78) پاپ: فهو عندالمسلمین کالبابا، او کخلیفه پطرس، عندالنصاری الکاتولیک. (نقود ص 133) : وربما استعصوا علیه فیها ربهم حتی یصلح بینهم البابا. (ابن بطوطه). و یأتی الیها (الی ایا صوفیه البابا، مره فی السنه. (ابن بطوطه). رجوع به پاپ شود میرزا بابا جلدساز معروف که جلدهای روغنی عالی ساخته است و نمونۀ آن در کتاب خانه سلطنتی به تاریخ 1206 هجری قمری مرقع شمارۀ 45 ضبط است، (از نمونۀ خطوط خوش کتاب خانه ملی ایران ص 144) لقب گنجعلی خان زیگ، تصویر او در عمارت چهل ستون اصفهان منقوش است، رجوع به گنجعلی خان و تاریخ کرد ص 208 و عالم آرای عباسی چ 1 طهران ص 733 شود نام مولای عباس
امیر بابا حاکم کابل، صاحب حبیب السیر آرد: در اواخر همین سال میرزاشاه محمود بن میرزا بابر که بعد از فرار سپاه میرزاجهانشاه بولایت سیستان افتاده بود در محاربه ای که میان امیرخلیل هندوکه و حاکم کابل امیربابا روی نمودشربت شهادت چشید ... (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 78) پاپ: فهو عندالمسلمین کالبابا، او کخلیفه پطرس، عندالنصاری الکاتولیک. (نقود ص 133) : وربما استعصوا علیه فیها ربهم حتی یصلح بینهم البابا. (ابن بطوطه). و یأتی الیها (الی ایا صوفیه البابا، مره فی السنه. (ابن بطوطه). رجوع به پاپ شود میرزا بابا جلدساز معروف که جلدهای روغنی عالی ساخته است و نمونۀ آن در کتاب خانه سلطنتی به تاریخ 1206 هجری قمری مرقع شمارۀ 45 ضبط است، (از نمونۀ خطوط خوش کتاب خانه ملی ایران ص 144) لقب گنجعلی خان زیگ، تصویر او در عمارت چهل ستون اصفهان منقوش است، رجوع به گنجعلی خان و تاریخ کرد ص 208 و عالم آرای عباسی چ 1 طهران ص 733 شود نام مولای عباس
سامی بیک گوید: قصبه ایست در قضای ایواجق از سنجاق بیغا در نزدیکی بابابرونی غربی ترین نقطۀ آناطولی، دارای 4000 تن نفوس است و یک لنگرگاه کوچک و استوار دارد، زمانی در این قصبه کاردهای بسیار خوب مشهور بکارد یتاغان میساختند، (قاموس الاعلام ترکی ج 2) قصبۀ کوچکی است در تسالیا واقع در 15هزارگزی شمال شرقی ینی شهر، (قاموس الاعلام ترکی ج 2) قصبۀ کوچکی است در ساحل جنوبی نهر کوستم، (قاموس الاعلام ترکی ج 2) کوه بابا کوهی در مغرب کابل، سرچشمۀ رود هیرمند
سامی بیک گوید: قصبه ایست در قضای ایواجق از سنجاق بیغا در نزدیکی بابابرونی غربی ترین نقطۀ آناطولی، دارای 4000 تن نفوس است و یک لنگرگاه کوچک و استوار دارد، زمانی در این قصبه کاردهای بسیار خوب مشهور بکارد یتاغان میساختند، (قاموس الاعلام ترکی ج 2) قصبۀ کوچکی است در تسالیا واقع در 15هزارگزی شمال شرقی ینی شهر، (قاموس الاعلام ترکی ج 2) قصبۀ کوچکی است در ساحل جنوبی نهر کوستم، (قاموس الاعلام ترکی ج 2) کوه بابا کوهی در مغرب کابل، سرچشمۀ رود هیرمند
باباک، پدر غنی، حاکم ایل، پدر کوچک، نام پیشوای خرم دینیان، استوار، پاپک، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور ایرانی، پسر ساسان موبد معبد آناهیتا، پدر اردشیر بنیان گذار سلسله ساسانی، تخلص شاعرکرد علی اصغر سریری (نگارش کردی: بابهک)
باباک، پدر غنی، حاکم ایل، پدر کوچک، نام پیشوای خرم دینیان، استوار، پاپک، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور ایرانی، پسر ساسان موبِد معبد آناهیتا، پدر اردشیر بنیان گذار سلسله ساسانی، تخلص شاعرکرد علی اصغر سریری (نگارش کردی: بابهک)
نام محله ایست بزرگ در پائین مرو، (مرآت البلدان ج 1 ص 125)، بابی بابان، محله ای است در اسفل مرو و بدان منسوبست ابوسعید عبده بن عبدالرحیم بن جبان بابانی مروزی، (معجم البلدان) (مراصدالاطلاع)
نام محله ایست بزرگ در پائین مرو، (مرآت البلدان ج 1 ص 125)، بابی بابان، محله ای است در اسفل مرو و بدان منسوبست ابوسعید عبده بن عبدالرحیم بن جبان بابانی مروزی، (معجم البلدان) (مراصدالاطلاع)
پدربابا، بزرگ قلندران و درویشان. بمعنی بابا که در اوایل اسما برای شفقت یا مجرد تلقیب افزایند و گویند (بابا فلان) : (و بدانک پدر شیخ ما ابو سعید ابوالخیر گفتندی) (اسرارالتوحید)
پدربابا، بزرگ قلندران و درویشان. بمعنی بابا که در اوایل اسما برای شفقت یا مجرد تلقیب افزایند و گویند (بابا فلان) : (و بدانک پدر شیخ ما ابو سعید ابوالخیر گفتندی) (اسرارالتوحید)
مغرب مقابل خراسان بمعنی مشرق: (مهر و مه او را دو طفلانند اینک هردورا گاهواره بابل و مولد خراسان آمده) (خاقانی) درختی از تیره پروانه واران که دارای برگهای دو ردیفی میباشد (نظیر برگ اقاقیا)، یک گونه از این گیاه در مکزیک و یک گونه در افریقا و یک گونه هم در دیگر نواحی گرم دنیا شناخته شده از جمله در جنوب ایران این درخت جز درختان زمینی کاشته میشود. الیاف این گیاه را برای کاغذ سازی مصرف میکنند ببل درمان عقرب
مغرب مقابل خراسان بمعنی مشرق: (مهر و مه او را دو طفلانند اینک هردورا گاهواره بابل و مولد خراسان آمده) (خاقانی) درختی از تیره پروانه واران که دارای برگهای دو ردیفی میباشد (نظیر برگ اقاقیا)، یک گونه از این گیاه در مکزیک و یک گونه در افریقا و یک گونه هم در دیگر نواحی گرم دنیا شناخته شده از جمله در جنوب ایران این درخت جز درختان زمینی کاشته میشود. الیاف این گیاه را برای کاغذ سازی مصرف میکنند ببل درمان عقرب