دهی از دهستان شهرنو بالا ولایت باخرز بخش طیبات شهرستان مشهد 74هزارگزی شمال باختری طیبات، دامنه معتدل، دارای 251 تن سکنه، آب آن از قنات، محصول آنجا غلات، بن شن، تریاک و شغل اهالی زراعت، مال داری، قالیچه بافی است، راه مالرو دارد، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی از دهستان شهرنو بالا ولایت باخرز بخش طیبات شهرستان مشهد 74هزارگزی شمال باختری طیبات، دامنه معتدل، دارای 251 تن سکنه، آب آن از قنات، محصول آنجا غلات، بن شن، تریاک و شغل اهالی زراعت، مال داری، قالیچه بافی است، راه مالرو دارد، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
بارکش نازک، دقیق، برای مثال رای دانا سر سخن ساری ست / نیک بشنو که این سخن باری ست (عنصری - ۳۶۴) برای مختصر کردن سخن به کار می رود، خلاصه، القصه، به هرجهت، حداقل، کاش، ای کاش، برای مثال گر چشم خدای بین نداری باری / خورشیدپرست شو نه گوساله پرست (ابوسعیدابوالخیر - ۱۲)، البته
بارکش نازک، دقیق، برای مِثال رای دانا سر سخن ساری ست / نیک بشنو که این سخن باری ست (عنصری - ۳۶۴) برای مختصر کردن سخن به کار می رود، خلاصه، القصه، به هرجهت، حداقل، کاش، ای کاش، برای مِثال گر چشم خدای بین نداری باری / خورشیدپرست شو نه گوساله پرست (ابوسعیدابوالخیر - ۱۲)، البته
خدای نیکخواه آفریدگار نیکخواست و بالاخره بمقتضای مبرم اجل گرفتار آمده درمکه شریفه ودیعت حیات بمقتاضی اجل سپرد. بالاخره باستمالت محمد علی خان و غیره بازگشته بخدمت پادشاه آمد. توضیح این کلمه باین صورت در عربی نیامده و اخره بمعنی کندی و بطء است و بالاخره ظاهرا منحوتی است از یکی از دو صورت ذیل: جاء باخره وماعرفته الا باخره اخیرا (اقرب المورد) جاء اخیرا واخرا و اخریا و آخریا وباخره ای آخر کل شی (ذیل اقرب المورد لسان العرب) بهر حال گروهی (بالاخره) را جزو علطهای مشهور شمرده اند (ولی صاحب معیار اللغه در ضمن ضبط اوزان مختلف کلمه بالاخره را نیز ذکر کرده است. بجای این کلمه می توان آخر الامر و مانند آنها را بکار برد. خالق، پروردگار، خدا
خدای نیکخواه آفریدگار نیکخواست و بالاخره بمقتضای مبرم اجل گرفتار آمده درمکه شریفه ودیعت حیات بمقتاضی اجل سپرد. بالاخره باستمالت محمد علی خان و غیره بازگشته بخدمت پادشاه آمد. توضیح این کلمه باین صورت در عربی نیامده و اخره بمعنی کندی و بطء است و بالاخره ظاهرا منحوتی است از یکی از دو صورت ذیل: جاء باخره وماعرفته الا باخره اخیرا (اقرب المورد) جاء اخیرا واخرا و اخریا و آخریا وباخره ای آخر کل شی (ذیل اقرب المورد لسان العرب) بهر حال گروهی (بالاخره) را جزو علطهای مشهور شمرده اند (ولی صاحب معیار اللغه در ضمن ضبط اوزان مختلف کلمه بالاخره را نیز ذکر کرده است. بجای این کلمه می توان آخر الامر و مانند آنها را بکار برد. خالق، پروردگار، خدا
ترکی سالار سر دسته سرور رئیس سر دسته سردار. توضیح گاه این کلمه برای تعیین شغل و سمت یا احترام باخر اسما (دال بر شغل) ملحق گردد: حکیمباشی فراشباشی نانوا باشی منشی باشی
ترکی سالار سر دسته سرور رئیس سر دسته سردار. توضیح گاه این کلمه برای تعیین شغل و سمت یا احترام باخر اسما (دال بر شغل) ملحق گردد: حکیمباشی فراشباشی نانوا باشی منشی باشی