جدول جو
جدول جو

معنی ایگ - جستجوی لغت در جدول جو

ایگ
ایج (دارابگرد) مولد عضدالدین ایجی، (حاشیۀ برهان چ معین)، ولایتی است از ولایات فارس، (برهان)، لغتی در ایج یا ایج معرب آنست که نام محلی است در پارس، (فارسنامۀ ابن البلخی ص 131)، رجوع به معجم البلدان ذیل کلمه ایج و نزهه القلوب ص 187 و 138، و رجوع به ایج شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ایا
تصویر ایا
حرف ندا به معنای ای، هلا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ریگ
تصویر ریگ
سنگ ریزه، خرده سنگ، شن
ریگ روان: در علم زمین شناسی ریگ هایی که در بیابان به سبب وزش باد از طرفی به طرف دیگر می رود و گاه بر روی هم جمع می شود و تشکیل تل و پشته می دهد، برای مثال در بیابان خشک و ریگ روان / تشنه را در دهآنچه در چه صدف (سعدی - ۱۱۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایز
تصویر ایز
ردپا، رد پی، نشان قدم
ایز گم کردن: رد گم کردن، رد پا را از میان بردن، کسی را منحرف ساختن و به غلط انداختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایم
تصویر ایم
مردی که زنش مرده باشد
فرهنگ فارسی عمید
(رِ)
بیست و پنجمین از حروف فرانسه و ششمین ویل ها است. و به این شکل نویسند: ’Y’
لغت نامه دهخدا
(اَ گَ)
دوایی است که به اگر شهرت دارد و بعربی وج و به یونانی اقارون خوانند، سفید و سطبر و گره دار میباشد. (ناظم الاطباء). و رجوع به ایکر و آنندراج شود
لغت نامه دهخدا
(دِ)
تیره ای از ایل قشقایی. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 79) ، دادن. (منتهی الارب) (المصادر زوزنی) ، ولی کردن، کاربر کسی انداختن، وصیت کردن، پشکناک شدن. (منتهی الارب) ، سوگند خوردن. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 23) ، اداء قسم بر ترک وطی زوجه. از برای تحقق ایلاء لازم است که علاقۀزوجیت نتیجۀ عقد دائم باشد، منظور اضرار بزوجه باشد، قسم بلفظ جل جلاله باشد، زوج بالغ و عاقل و رشید باشد. در صورت تحقق ایلاء زوجه حق دارد به حاکم مراجعه نماید. حاکم بعد از انقضاء چهار ماه زوج را اجبار به نزدیکی با زوجه میکند و یا طلاق میدهد. نزدیکی زوج با زوجه مستلزم وجوب کفاره است بر زوج. رجوع به کتاب شرایع و دکری و کشاف اصطلاحات الفنون شود. سوگند خوردن و باین معنی با همزۀ مقلوب است و ایلاء در فقه سوگند خوردن مرد است از زن که نزدیکی با او نکند و حکم این سوگند چنان است که این مرد را مدت چهار ماه فرصت است. اگر رجوع در این مدت به زن کرد و کفاره داد حق تعالی از سرتقصیر او درگذرد و زن بر او حلال شود و اگر در این مدت که قدرت بازگشت و رجوع داشت بزن رجوع نکرد پس عزم طلاق و قصد جدایی داشت و به انقضای مدت چهار ماه طلاق بائن افتاد و نکاح مرتفع شد و این مختار حنفیه است و شافعیه و مالکیه. و حنبلیه گویند که مرد را چهار ماه فرصت است و زن را نمیرسد که در این مدت مطالبه با شوهر کند و بعد گذشتن چهار ماه اگر مردکفارۀ سوگند داده بزن رجوع نمود، حق تعالی بکرم خود گناه او می بخشد و اگر رجوع نکرد زن او را پیش قاضی می برد تا شوی او رجوع میکند یا طلاق میدهد. حق تعالی این حکم را در سورۀ بقره چنین بیان کرده: للذین یؤلون من نسائهم تربص اربعه اشهر فان فاووا فان الله غفور رحیم و ان عزموا الطلاق فان الله سمیع علیم. (قرآن 226/2 و 227). (آنندراج). هو الیمین علی ترک وطی المنکوحه مده مثل: والله لا اجامعک اربعه اشهر. (تعریفات)
لغت نامه دهخدا
سیب زمینی هندی، با ساقه های زیرین بسیار ضخیم بوزن 20 کیلوگرم که آنرا در چین بجای سیب زمینی بکار می برند، (گیاه شناسی گل گلاب ص 286)
لغت نامه دهخدا
شخص افسانه ای است که برطبق اساطیر ارامنه جد اعلای این قوم بشمار میرود و گویند از نسل یافث بن نوح میباشد و در موقع بنای برج بابل حضورداشته، بعداً حاضر به اطاعت و فرمانبرداری از بلوس نشد و با 300 تن از پیروان خویش به سواحل دریاچۀ وان منتقل گشت و بنای محاربه را با بلوس گذاشت و او رابه خاک و خون غلطانید و گویند وی 400 سال زندگی کردو به سال 2265 قبل از میلاد درگذشت، (قاموس الاعلام ترکی)
ویلیام، از مشاهیر جهانگردان انگلیسی (1652-1715 میلادی). وی دوبار بگرد جهان برآمده است یکی از 1673 تا 1691 و دیگری از 1699 تا 1701 میلادی. (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
توان نیرو یاری دادن، توانا شدن، توانا کردن، فرارسیدن مرگ ضمیر شخصی متصل سوم شخص، جمع رفته اید گفتید خورید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خایگ
تصویر خایگ
ملخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیگ
تصویر پیگ
پیک قاصد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایر
تصویر ایر
پارسی تازی شده ایر هم آوای پیر نره زهار مرد
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی جا پا نشان قدم اثرپا. یا ایز کسی را گرفتن او را پنهانی تعقیب کردن، یا ایز گمد کردن، رد پا را از میان بردن گم کردن اثر و نشانه خود، مردم را به اشتباه انداختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایق
تصویر ایق
ساغ پا خردگاه ساغ (ساق)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایک
تصویر ایک
بیشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایل
تصویر ایل
قبیله، عشیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایج
تصویر ایج
پارسی تازی شده ایک نام شهری است در پارس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایچ
تصویر ایچ
هیچ
فرهنگ لغت هوشیار
پیسه مار زن بی شوی مرد بی زن دختر مانده ضمیر شخصی متصل فاعلی اول شخص، جمع رفته ایم، فعل هستیم: استیم: زنده ایم. توضیح آنگاه که بکلمه مختوم به (- ه) غیر ملفوظ یا حرف مصوت پیوندد بصورت نوشته شود: برده ایم داناایم و در غیر این صورت بشکل (- یم) : رفتیم خوردیم. زن بی شوی بیوه، جمع ایامی، مرد بی زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایی
تصویر ایی
کثیف آلوده
فرهنگ لغت هوشیار
بلندی بالا فراز، بلندترین نقطه اعلی درجه، بلندترین درجه کوکب (مخصوصا خورشید) مقابل حضیض، بالاترین نقطه ارتفاع آواز، شعبه ای از (عشاق)، شعبه سیزدهم از شعب بیست و چهارگانه موسیقی ایرانی
فرهنگ لغت هوشیار
نشان و علامتی که روی عدلهای تجارتی مینویسند، لوله ای که در آبراهه جاسازی شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایگنام
تصویر ایگنام
فرانسوی سیب زمینی هندی سیب زمینی هندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیگ
تصویر دیگ
ظرف فلزی، گلی، مسی یا سنگی که در ان چیزی پزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیگ
تصویر بیگ
دیگ بزرگ، امیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازگ
تصویر ازگ
شاخه های کوچک که بر تنه شاخه های بزرگ میروید ترکه شاخ خرد
فرهنگ لغت هوشیار
قلعه کوچکی که در میان قلعه بزرگ سازند، قلعه، حصار یک نوع ساز شبیه پیانو یک نوع ساز شبیه پیانو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ریگ
تصویر ریگ
شن، خرده سنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایگرگ
تصویر ایگرگ
((رِ))
نام حرف بیست و پنجم الفبای فرانسه، حرفی که در معادلات ریاضی نشان دهنده مجهول است، مجهولی دیگر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زیگ
تصویر زیگ
جدول
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از انگ
تصویر انگ
تهمت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اوگ
تصویر اوگ
اوج
فرهنگ واژه فارسی سره
از مراتع نشتای عباس آباد
فرهنگ گویش مازندرانی