- ایله
- گوزن ماده
معنی ایله - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مونث زایل، ذی روح جنبنده جمع زوائل (زوایل)
مونث سایل، سپیدی پیشانی و قصبه بینی که باعتدال باشد، یا نفس سایله. خون جهنده. یا صاحب نفس سایله. جانداری که چون سر او را ببرند خون از رگهای وی بجهد حشرات ماهیها
تاقوت داغداغان
طایل، وسیع، گسترده، زیاد، فایده، سود
داغداغان، از درختان جنگلی با برگ های بیضی و دندانه دار و نوک تیز، گل های سبز رنگ و میوۀ ریز و آبدار به رنگ خاکی یا کبود که در نواحی شمالی ایران می روید و بلندیش تا ۲۰ متر می رسد، از ریشه و پوست آن مادۀ زرد رنگی گرفته می شود و از دانۀ آن هم روغن می گیرند، برگ و ریشۀ آن در طب قدیم برای معالجۀ اسهال به کار می رفته
تاغوت، تا، ته، تی، تادار، تادانه، ته دار، تی گیله، تاه، دغدغان
تاغوت، تا، ته، تی، تادار، تادانه، ته دار، تی گیله، تاه، دغدغان
طایل جمع طوایل (طوائل)
مونث عایل، زن و فرزند مرد، خانواده
دشواری سختی بدی، آسیب گزند بلای ناگهانی، جمع غوایل
مونث قایل، جمع قایلات
مائله در تازی مونث مائل بنگرید به مایل مونث مایل
ترفند، شیله، فریب
جمع جلیل، بزرگان
جمع ذلیل، نرم دلان، خواران خوارشدگان، جمع ذلیل ذلیل شدگان خوار شدگان خواران،جمع ذلول نرم شوندگان نرم دن
جمع دلیل، فرنودها (فرنود دلیل) گواهان پروهانان، جمع دلیل راهنمایان حجتها برهانها. یا ادله اربعه. دلیلهای چهارگانه: کتاب و سنت و اجماع و عقل
زیر زره ها: جامه ای که زیرزره پوشند
منشور پادشاهان، قباله خانه و باغ و مانند آن. پیکانی که مانند بیل سازند، پاروی کشتیبانان
پخمه، سبک سر، سبک سر، گول
آرمان، اندیشه، مونه، رای
آبسه
حیله
خرده سفال، سفال خرد شده گلوله کوچک سنگی با بلوری که اطفال با آن بازی می کنند
چیرا: هندی برده
نژاده: زن
یک ریشه
بر گرفته از اله له یا} لاه {برگرفته از} لیه {به آرش} در پرده رفتن {خدا خداوند خدا، ذات مست، جمع صفات (الوهیت)
دنبه سرین پیه گرسنگی
پارسی تازی شده آمله از گیاهان دارویی آمله
جمع هلال ماههای نو. یا اهله قمر. قسمتهایی از ماه که اهل زمین آنرا رویت کنند (هلال بدر تربیع)
این زمان، اینهمه