جدول جو
جدول جو

معنی ایقاع - جستجوی لغت در جدول جو

ایقاع
عمل حقوقی بر اساس رضایت یکی از طرفین مانند طلاق دادن زن از طرف مرد، در موسیقی چگونگی جا به جا شدن صداها در زمان های محدود و نسبت های معین، وزن موسیقی
فرهنگ فارسی عمید
ایقاع
از نظر فقه و علم حقوق، عمل قضایی یک طرفه ای است که دارای دو شرط ذیل است: الف: عمل یکطرفه باشد، ب: قابل فسخ و رد نباشد، در فقه و قانون مدنی ایران ایقاع را فقط در حوزۀ روابط ’حقوق خصوصی’ فرض میکنند و حال این که در روابط حقوق عمومی هم ایقاع وجود دارد، ایقاع عبارتست از رضایت خارج از تراضی که قانون آنرا مقتضی اثر حقوقی مثبت بداند، شخص مجرم هرچند که با رضایت خود مرتکب جرم میشود و قانون آنرا منشاء آثاری (مانند مجازات) قرار داده ولی این آثار، آثار مثبت نیست بلکه آثار منفی است، ایقاع ممکن است ازشخص حقوقی صادر شود مانند اعراض یک شرکت تجارتی از یکی از اموال خود، برای تحقق ایقاع کافی است که قانوناً رضایت یکطرف منشاء اثر تلقی شود و وصول طرف دیگربی تأثیر باشد (اعم از این که رد او هم بی تأثیر باشد) بنابراین امکان تأثیر رد دلیل بر تأثیر قبول نیست، آثار ایقاع عبارتست از: 1- ایجاد حق بنفع غیر (مانند وصیت تملیکی)، 2- ایجاد حق بنفع خود (مانند حیازت و مباحات)، 3- ایجاد حق برای خود و غیر با اسقاط حق برای خود و غیر (مانند فتح)، 4- اسقاط حق غیر (مانند طلاق ایقاعی)، 5- اسقاط حق خود (مانند اعراض)، 6- ایجاد حق و تکلیف برای غیر (مانند تحمیل تابعیت از طرف دولت به افراد)، ایقاع در دو قسمت از حقوق ممکن است: الف - ایقاع در حقوق خصوصی و آن ایقاعی است که در قلمرو حقوق خصوصی واقع شود مانند اعراضی که شخص طبیعی و یا یک شرکت تجارتی و یا یک دولت نسبت بمالی از مال خود میسازد، ب - ایقاع در حقوق عمومی وآن ایقاعی است که در قلمرو حقوق عمومی واقع شود مانند تحمیل تابعیت از طرف دولت بافراد، (فرهنگ حقوقی جعفری لنگرودی)، رجوع به حقوق مدنی دکتر امامی شود
لغت نامه دهخدا
ایقاع
(اِ تِ)
بجنگ درانداختن کسی را، (از ’وق ع’) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج) (غیاث)
لغت نامه دهخدا
ایقاع
افکندن، گرفتار کردن، هماهنگ کردن آوازها، شبیخون زدن افکندن در انداختن، شبیخون زدن تاختن، گرفتار کردن کسی را، هم آهنگ ساختن آوازها، نفراتی چند است در ازمنه محدوده المقادیر و در ادوار متساوی الکمیه با اوضاع مخصوصه که طبع سلیم و مستقیم درک آنها کند (مجمع الادوار)، عمل قضایی یک جانبه، جمع ایقاعات
فرهنگ لغت هوشیار
ایقاع
افکندن، درانداختن، یورش بردن، تاختن، گرفتار کردن کسی، هم آهنگ ساختن آوازها، جمع ایقاعات
تصویری از ایقاع
تصویر ایقاع
فرهنگ فارسی معین
ایقاع
ضرب، وزن، تاخت، شب تازی، شبیخون
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اصقاع
تصویر اصقاع
صقع ها، ناحیه ها، کرانه ها، گوش های زمین، جمع واژۀ صقع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایداع
تصویر ایداع
به ودیعت گذاشتن مالی در نزد کسی، ودیعه گذاشتن، سپردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایقان
تصویر ایقان
یقین کردن، باور کردن، بی گمان دانستن، بی گمان شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایقاظ
تصویر ایقاظ
بیدار کردن، هشیار کردن، آگاه ساختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایقاد
تصویر ایقاد
آتش افروختن، روشن کردن آتش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایقاص
تصویر ایقاص
کوتاه گردانیدن گردن را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایداع
تصویر ایداع
گرو نهادن، گرو پذیرفتن، سپردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایضاع
تصویر ایضاع
زبون کردن به خاکستر نشاندن، شتابانیدن، زیان دیدگی، تیز راندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایفاع
تصویر ایفاع
جمع یفع، کودکان بالیده گوالیدن کودک بالنده شدن کودک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایقاح
تصویر ایقاح
بیشرمیدن بی شرم گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایقاد
تصویر ایقاد
بر افروختن، روشن کردن بر افروختن روشن کردن آتش افروختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایقار
تصویر ایقار
بار کردن، گرانباری، گرانسنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایقاظ
تصویر ایقاظ
هوشیار ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انقاع
تصویر انقاع
در آغشتن، خیسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایقاف
تصویر ایقاف
ور ستاد کردن (وقف کردن)، باز ایستادن، ستانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
خوارزمی چاپلوس، انیشه (جاسوس) سخن چین (نمام)، هرزه گوی نمام سصخن چین ساعی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایقام
تصویر ایقام
چیره شدن، خوار داشت، باز داشت خواسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایقان
تصویر ایقان
بیقین دانستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایلاع
تصویر ایلاع
آزمند کردن، بر انگیختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایجاع
تصویر ایجاع
بدرد آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایناع
تصویر ایناع
رسیده شدن پخته شدن میوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایقاغ
تصویر ایقاغ
خوارزمی چاپلوس، انیشه (جاسوس) سخن چین (نمام)، هرزه گوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصقاع
تصویر اصقاع
ناحیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایقاعی
تصویر ایقاعی
هماهنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایقاظ
تصویر ایقاظ
جمع یقظ، بیداران، هوشیاران
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایقاد
تصویر ایقاد
فرستادن، روانه کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایقاظ
تصویر ایقاظ
((اِ))
بیدار کردن، آگاه کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایقان
تصویر ایقان
بی گمان شدن، باور کردن، باور، یقین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایقاد
تصویر ایقاد
برافروختن، آتش افروختن
فرهنگ فارسی معین