جدول جو
جدول جو

معنی اصقاع

اصقاع
صقع ها، ناحیه ها، کرانه ها، گوش های زمین، جمع واژۀ صقع
تصویری از اصقاع
تصویر اصقاع
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با اصقاع

اصقاع

اصقاع
پشک افتادن زمین را. پشک زده شدن زمین (مجهولاً). (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). و پشک نوعی از شبنم است که شبهای تیرماه مانند برف بر زمین افتد. (آنندراج). و رجوع به پَشَک شود. رسیدن صقیع بزمین. (ازاقرب الموارد) (قطر المحیط).
لغت نامه دهخدا

اصقاع

اصقاع
جَمعِ واژۀ صُقْع. (قطر المحیط) (اقرب الموارد). نواحی و اطراف: شعار اسلام در آن بقاع و اصقاع ظاهر شد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 295)
لغت نامه دهخدا

ایقاع

ایقاع
افکندن، گرفتار کردن، هماهنگ کردن آوازها، شبیخون زدن افکندن در انداختن، شبیخون زدن تاختن، گرفتار کردن کسی را، هم آهنگ ساختن آوازها، نفراتی چند است در ازمنه محدوده المقادیر و در ادوار متساوی الکمیه با اوضاع مخصوصه که طبع سلیم و مستقیم درک آنها کند (مجمع الادوار)، عمل قضایی یک جانبه، جمع ایقاعات
فرهنگ لغت هوشیار

ایقاع

ایقاع
افکندن، درانداختن، یورش بردن، تاختن، گرفتار کردن کسی، هم آهنگ ساختن آوازها، جمع ایقاعات
ایقاع
فرهنگ فارسی معین

ایقاع

ایقاع
عمل حقوقی بر اساس رضایت یکی از طرفین مانند طلاق دادن زن از طرف مرد، در موسیقی چگونگی جا به جا شدن صداها در زمان های محدود و نسبت های معین، وزن موسیقی
فرهنگ فارسی عمید