جاسوس، خبرچین، کسی که اخبار و اسرار کسی یا اداره ای یا مملکتی را به دست بیاورد و به دیگری اطلاع بدهد، جستجوکنندۀ خبر، هرکاره، آیشنه، خبرکش، منهی، زبان گیر، راید، رافع، متجسّس
جاسوس، خبرچین، کسی که اخبار و اسرار کسی یا اداره ای یا مملکتی را به دست بیاورد و به دیگری اطلاع بدهد، جستجوکنندۀ خبر، هَرکارِه، آیِشنِه، خَبَرکِش، مُنهی، زَبان گیر، رایِد، رافِع، مُتَجَسِّس
روزها، جمع یوم ایّام تشریق: در فقه روزهای یازدهم و دوازدهم و سیزدهم ذی الحجه (سه روز بعد از عید قربان) که در قدیم عرب ها گوشت های قربانی را در مکه در آفتاب خشک می کردند، ایّام التشریق ایّام التشریق: در فقه روزهای یازدهم و دوازدهم و سیزدهم ذی الحجه (سه روز بعد از عید قربان) که در قدیم عرب ها گوشت های قربانی را در مکه در آفتاب خشک می کردند، ایّام تشریق ایّام باحور: هفت روز از تابستان از نوزدهم تا بیست و ششم تیرماه که هوا به غایت گرم می شود ایّام متبرکه: روزهای عبادت، عیدهای مذهبی
روزها، جمع یوم اَیّام تشریق: در فقه روزهای یازدهم و دوازدهم و سیزدهم ذی الحجه (سه روز بعد از عید قربان) که در قدیم عرب ها گوشت های قربانی را در مکه در آفتاب خشک می کردند، اَیّام التشریق اَیّام التشریق: در فقه روزهای یازدهم و دوازدهم و سیزدهم ذی الحجه (سه روز بعد از عید قربان) که در قدیم عرب ها گوشت های قربانی را در مکه در آفتاب خشک می کردند، اَیّام تشریق اَیّام باحور: هفت روز از تابستان از نوزدهم تا بیست و ششم تیرماه که هوا به غایت گرم می شود اَیّام متبرکه: روزهای عبادت، عیدهای مذهبی
ابن شقیق بن ثور. معاصر عبیدالله بن زیاد بن ظبیان بود که مصعب بن زبیر را کشت. اشیم به عبیدالله گفت: تو که سر مصعب بن زبیر را نزد عبدالملک بن مروان بردی در روز رستاخیز به خدا چه پاسخ خواهی داد؟ عبیدالله گفت: خاموش باش، چه اگر خوارج در رستاخیز سخن بگویند تو از صعصعه بن صوحان خطیب تر خواهی بود. رجوع به البیان والتبیین ج 1 ص 260 شود ابن اسحاق از عبدالله بن ابی بکر از عبدالله بن مکنف حارثی آورده است که وی در زمرۀ کسانی بود که عمر بن خطاب برای آنان از وادی القری سهمی تعیین کرد. رجوع به الاصابه ج 1 ص 25 شود
ابن شقیق بن ثور. معاصر عبیدالله بن زیاد بن ظبیان بود که مصعب بن زبیر را کشت. اشیم به عبیدالله گفت: تو که سر مصعب بن زبیر را نزد عبدالملک بن مروان بردی در روز رستاخیز به خدا چه پاسخ خواهی داد؟ عبیدالله گفت: خاموش باش، چه اگر خوارج در رستاخیز سخن بگویند تو از صعصعه بن صوحان خطیب تر خواهی بود. رجوع به البیان والتبیین ج 1 ص 260 شود ابن اسحاق از عبدالله بن ابی بکر از عبدالله بن مکنف حارثی آورده است که وی در زمرۀ کسانی بود که عمر بن خطاب برای آنان از وادی القری سهمی تعیین کرد. رجوع به الاصابه ج 1 ص 25 شود
یوز. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به یوز شود، کسی که سینه اش کج بود. (ناظم الاطباء) ، آنکه برخی از کلمات را راست نتواند گفت. (از اقرب الموارد)
یوز. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به یوز شود، کسی که سینه اش کج بود. (ناظم الاطباء) ، آنکه برخی از کلمات را راست نتواند گفت. (از اقرب الموارد)
مخفف ایشان، (آنندراج) (ناظم الاطباء)، تیز رفتن شتر، تیز راندن، (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)، شتابیدن، (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی، ص 24)، بشتابانیدن و بشتافتن، (تاج المصادر بیهقی)، زیان زده گردیدن مردم در تجارت، (منتهی الارب) (آنندراج)، زیان کردن، (تاج المصادر بیهقی)
مخفف ایشان، (آنندراج) (ناظم الاطباء)، تیز رفتن شتر، تیز راندن، (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)، شتابیدن، (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی، ص 24)، بشتابانیدن و بشتافتن، (تاج المصادر بیهقی)، زیان زده گردیدن مردم در تجارت، (منتهی الارب) (آنندراج)، زیان کردن، (تاج المصادر بیهقی)
ازار و شلوار و تنبان، (آنندراج)، شلوار چرمین که پهلوانان می پوشند، (ناظم الاطباء)، کینه ورو خشمناک گردانیدن، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از آنندراج)، گرم کردن از خشم کسی راو وغیر ساختن، جوشانیدن آب و شیر و جزآن، (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)، تمام رسیدن عامل باج زمین را، (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء)، تمام گرفتن عامل خراج را، (فرهنگ فارسی معین)، بخشیدن پادشاه شخص را زمینی بی خراج، و گاهی ضمان خراج را نیز ایغار خوانند و آن مولد است، (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)، بخشیدن پادشاه زمینی را بشخصی بدون خراج، (فرهنگ فارسی معین) (ناظم الاطباء)، دادن خراج بپادشاه در نهان و فرار از عمال آن، (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین)، زمین اعطایی که داشتن آن متضمن معافیت کلی یا جزئی مالیاتی است، (فرهنگ فارسی معین) : و نویسندگان احیازو ایغارات و استخراج و جهبذه و از رؤسای فیوج و بوابان بسیار و بیحد بوده اند، (تاریخ قم ص 161)
ازار و شلوار و تنبان، (آنندراج)، شلوار چرمین که پهلوانان می پوشند، (ناظم الاطباء)، کینه ورو خشمناک گردانیدن، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از آنندراج)، گرم کردن از خشم کسی راو وغیر ساختن، جوشانیدن آب و شیر و جزآن، (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)، تمام رسیدن عامل باج زمین را، (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء)، تمام گرفتن عامل خراج را، (فرهنگ فارسی معین)، بخشیدن پادشاه شخص را زمینی بی خراج، و گاهی ضمان خراج را نیز ایغار خوانند و آن مولد است، (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)، بخشیدن پادشاه زمینی را بشخصی بدون خراج، (فرهنگ فارسی معین) (ناظم الاطباء)، دادن خراج بپادشاه در نهان و فرار از عمال آن، (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین)، زمین اعطایی که داشتن آن متضمن معافیت کلی یا جزئی مالیاتی است، (فرهنگ فارسی معین) : و نویسندگان احیازو ایغارات و استخراج و جهبذه و از رؤسای فیوج و بوابان بسیار و بیحد بوده اند، (تاریخ قم ص 161)