مخفف ای شی ٔ، به معنی چه چیز است. و ایش حالکم، چگونه است حال شما. (ناظم الاطباء). ایش شأاﷲ، هرچه و هرچیز خدا خواهد: قول بنده ایش شأاﷲ کان بهر آن نبود که منبل شو روان. مولوی. چون بگویند ایش شأاﷲ کان حکم حکم اوست مطلق جاودان. مولوی. چونکه خواه نفس آمد مستعان تسخر آمد ایش شأاﷲ کان. مولوی. رجوع به دزی شود، در تداول عامه به معنی همه و کل و تمام استعمال میشود. (یادداشت بخط مؤلف) : یکی کیسه صدتومانی ایضاً دوهزاری امین السلطانی. (یادداشت بخط مؤلف)
مخفف ای شی ٔ، به معنی چه چیز است. و ایش حالکم، چگونه است حال شما. (ناظم الاطباء). ایش شأاﷲ، هرچه و هرچیز خدا خواهد: قول بنده ایش شأاﷲ کان بهر آن نبود که منبل شو روان. مولوی. چون بگویند ایش شأاﷲ کان حکم حکم اوست مطلق جاودان. مولوی. چونکه خواه نفس آمد مستعان تسخر آمد ایش شأاﷲ کان. مولوی. رجوع به دزی شود، در تداول عامه به معنی همه و کل و تمام استعمال میشود. (یادداشت بخط مؤلف) : یکی کیسه صدتومانی ایضاً دوهزاری امین السلطانی. (یادداشت بخط مؤلف)
داروغۀ دیوانخانه پرده دار مقرّب پادشاه که در همۀ اوقات می توانسته به حضور سلطان برود و واسطۀ میان شاه و مردم باشد، روزبان، پردگی، حاجب، سادن، پردگین، آغاجی در دورۀ صفویه وزیر دربار و رئیس تشریفات دربار و مامور نظم و ترتیب مجلس پادشاه
داروغۀ دیوانخانه پرده دار مقرّب پادشاه که در همۀ اوقات می توانسته به حضور سلطان برود و واسطۀ میان شاه و مردم باشد، روزبان، پَردِگی، حاجِب، سادِن، پَردِگین، آغاجی در دورۀ صفویه وزیر دربار و رئیس تشریفات دربار و مامور نظم و ترتیب مجلس پادشاه
جاسوس، خبرچین، کسی که اخبار و اسرار کسی یا اداره ای یا مملکتی را به دست بیاورد و به دیگری اطلاع بدهد، جستجوکنندۀ خبر، هرکاره، آیشنه، خبرکش، منهی، زبان گیر، راید، رافع، متجسّس
جاسوس، خبرچین، کسی که اخبار و اسرار کسی یا اداره ای یا مملکتی را به دست بیاورد و به دیگری اطلاع بدهد، جستجوکنندۀ خبر، هَرکارِه، آیِشنِه، خَبَرکِش، مُنهی، زَبان گیر، رایِد، رافِع، مُتَجَسِّس
آژی دهاک، در بابلی ’ایش توویگو’، ایخ توویگو، یونانی ’آستیاجس’، فرانسه ’آستیاژ’، مادی و در پارسی باستان ’آرشتی وایگا’ (نیزه انداز)، آخرین پادشاه ماد (584- 550 ق، م)، وی در برابر دولتهای بابل و لیدی (لودیا) قدرت سلطنت بر مملکت وسیع ماد را از دست داد و دولت ماد بسبب قیام کوروش فرمانروای پارس منقرض گردید، و در حقیقت سلطنت از خانواده ای آریایی بخانوادۀ دیگر منتقل گردید، کبوجیۀاول پادشاه پارسوماش با دختر ایش توویگو پادشاه ماد و سلطان متبوع خود ازدواج کرد و این ازدواج اهمیت شعبه خاندان هخامنشی و فروغ دو دولت متحد را در تحت لوای یک تاج و تخت نشان میدهد، (فرهنگ فارسی معین)، پیدا و آشکار کردن، (منتهی الارب)، هویدا گردیدن، (مؤید الفضلا) (تاج المصادر بیهقی)، آشکار کردن، (غیاث اللغات) : ز پیش خویش بینداز عمده الکتاب بدست خویش فروشو مسایل ایضاح، مسعودسعد، و بتقریر و ایضاح آن حاجت نیفتد، (کلیله و دمنه)، لیکن می نماید که مراد ایشان تقریر سمر وتحریر حکایت بوده است نه تفهیم حکمت و ایضاح موعظت، (کلیله و دمنه)، فرزند سپید شدن مرد را، (منتهی الارب) (آنندراج)، در علم معانی کلمه ای که دلالت دارد بر طلب شرح چیزی مبهم متعلق بسائل و بعد از ذکر آن مبهم معین باشد و مجمل مبین، مثل این آیه: رب اشرح لی صدری، (قرآن 25/20)، و مثل قول منوچهری: ابر هژبرگون و تماسیح پیل وار در دست اوست یعنی شمشیر اوست ای، و نکته در ایضاح بعد الابهام و تبیین بعد از اجمال آن است که واقع در نفوس است و دیگر آنکه الذ است زیرا که وجدان بعد از طلب الذ است از وجدان پیش از طلب، (از هنجار گفتار صص 133- 134)، رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون شود
آژی دهاک، در بابلی ’ایش توویگو’، ایخ توویگو، یونانی ’آستیاجس’، فرانسه ’آستیاژ’، مادی و در پارسی باستان ’آرشتی وایگا’ (نیزه انداز)، آخرین پادشاه ماد (584- 550 ق، م)، وی در برابر دولتهای بابل و لیدی (لودیا) قدرت سلطنت بر مملکت وسیع ماد را از دست داد و دولت ماد بسبب قیام کوروش فرمانروای پارس منقرض گردید، و در حقیقت سلطنت از خانواده ای آریایی بخانوادۀ دیگر منتقل گردید، کبوجیۀاول پادشاه پارسوماش با دختر ایش توویگو پادشاه ماد و سلطان متبوع خود ازدواج کرد و این ازدواج اهمیت شعبه خاندان هخامنشی و فروغ دو دولت متحد را در تحت لوای یک تاج و تخت نشان میدهد، (فرهنگ فارسی معین)، پیدا و آشکار کردن، (منتهی الارب)، هویدا گردیدن، (مؤید الفضلا) (تاج المصادر بیهقی)، آشکار کردن، (غیاث اللغات) : ز پیش خویش بینداز عمده الکتاب بدست خویش فروشو مسایل ایضاح، مسعودسعد، و بتقریر و ایضاح آن حاجت نیفتد، (کلیله و دمنه)، لیکن می نماید که مراد ایشان تقریر سمر وتحریر حکایت بوده است نه تفهیم حکمت و ایضاح موعظت، (کلیله و دمنه)، فرزند سپید شدن مرد را، (منتهی الارب) (آنندراج)، در علم معانی کلمه ای که دلالت دارد بر طلب شرح چیزی مبهم متعلق بسائل و بعد از ذکر آن مبهم معین باشد و مجمل مبین، مثل این آیه: رب اشرح لی صدری، (قرآن 25/20)، و مثل قول منوچهری: ابر هژبرگون و تماسیح پیل وار در دست اوست یعنی شمشیر اوست ای، و نکته در ایضاح بعد الابهام و تبیین بعد از اجمال آن است که واقع در نفوس است و دیگر آنکه الذ است زیرا که وجدان بعد از طلب الذ است از وجدان پیش از طلب، (از هنجار گفتار صص 133- 134)، رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون شود
ازار و شلوار و تنبان، (آنندراج)، شلوار چرمین که پهلوانان می پوشند، (ناظم الاطباء)، کینه ورو خشمناک گردانیدن، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از آنندراج)، گرم کردن از خشم کسی راو وغیر ساختن، جوشانیدن آب و شیر و جزآن، (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)، تمام رسیدن عامل باج زمین را، (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء)، تمام گرفتن عامل خراج را، (فرهنگ فارسی معین)، بخشیدن پادشاه شخص را زمینی بی خراج، و گاهی ضمان خراج را نیز ایغار خوانند و آن مولد است، (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)، بخشیدن پادشاه زمینی را بشخصی بدون خراج، (فرهنگ فارسی معین) (ناظم الاطباء)، دادن خراج بپادشاه در نهان و فرار از عمال آن، (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین)، زمین اعطایی که داشتن آن متضمن معافیت کلی یا جزئی مالیاتی است، (فرهنگ فارسی معین) : و نویسندگان احیازو ایغارات و استخراج و جهبذه و از رؤسای فیوج و بوابان بسیار و بیحد بوده اند، (تاریخ قم ص 161)
ازار و شلوار و تنبان، (آنندراج)، شلوار چرمین که پهلوانان می پوشند، (ناظم الاطباء)، کینه ورو خشمناک گردانیدن، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از آنندراج)، گرم کردن از خشم کسی راو وغیر ساختن، جوشانیدن آب و شیر و جزآن، (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)، تمام رسیدن عامل باج زمین را، (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء)، تمام گرفتن عامل خراج را، (فرهنگ فارسی معین)، بخشیدن پادشاه شخص را زمینی بی خراج، و گاهی ضمان خراج را نیز ایغار خوانند و آن مولد است، (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)، بخشیدن پادشاه زمینی را بشخصی بدون خراج، (فرهنگ فارسی معین) (ناظم الاطباء)، دادن خراج بپادشاه در نهان و فرار از عمال آن، (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین)، زمین اعطایی که داشتن آن متضمن معافیت کلی یا جزئی مالیاتی است، (فرهنگ فارسی معین) : و نویسندگان احیازو ایغارات و استخراج و جهبذه و از رؤسای فیوج و بوابان بسیار و بیحد بوده اند، (تاریخ قم ص 161)
مخفف ایشان، (آنندراج) (ناظم الاطباء)، تیز رفتن شتر، تیز راندن، (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)، شتابیدن، (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی، ص 24)، بشتابانیدن و بشتافتن، (تاج المصادر بیهقی)، زیان زده گردیدن مردم در تجارت، (منتهی الارب) (آنندراج)، زیان کردن، (تاج المصادر بیهقی)
مخفف ایشان، (آنندراج) (ناظم الاطباء)، تیز رفتن شتر، تیز راندن، (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)، شتابیدن، (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی، ص 24)، بشتابانیدن و بشتافتن، (تاج المصادر بیهقی)، زیان زده گردیدن مردم در تجارت، (منتهی الارب) (آنندراج)، زیان کردن، (تاج المصادر بیهقی)
وصف زنان است همچو بی بی و به ترکی بیگم، (برهان) (هفت قلزم) (غیاث اللغات) (جهانگیری)، بانو، (اوبهی) : بنده ایشی دعا همی گوید بدعای شبت همی جوید، انوری، بیهوده خرج کردن، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از آنندراج)، مال با سران نفقه کردن، (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی)
وصف زنان است همچو بی بی و به ترکی بیگم، (برهان) (هفت قلزم) (غیاث اللغات) (جهانگیری)، بانو، (اوبهی) : بنده ایشی دعا همی گوید بدعای شبت همی جوید، انوری، بیهوده خرج کردن، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از آنندراج)، مال با سران نفقه کردن، (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی)