جدول جو
جدول جو

معنی ایرس - جستجوی لغت در جدول جو

ایرس
(رِ)
ایرسا. ایریس. رجوع به دزی ج 1 ص 46 و ایرسا شود، تکیه کردن بر پشت خود. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) ، (از ’ازی’) افزونی آوردن برضیعت کسی، مقابل و برابر شدن. (ناظم الاطباء) ، در مشقت انداختن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، ترسیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، ساختن حوض برای کسی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
ایرس
زنبق سفید ایرسا
تصویری از ایرس
تصویر ایرس
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اشرس
تصویر اشرس
(پسرانه)
مرد دلاور، دلیر، نام یکی از صحابه پیامبر (ص)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ایرج
تصویر ایرج
(پسرانه)
یاری دهنده آریائیها، پسرفریدون، پادشاه و پهلوان ایرانی، پهلوی از شخصیتهای شاهنامه، نام کوچکترین پسر فریدون پادشاه پیشدادی ایران
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ایرن
تصویر ایرن
(دخترانه)
نام ملکه روم شرقی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اریس
تصویر اریس
(پسرانه)
زیرک، هوشیار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ایرا
تصویر ایرا
زیرا، از این جهت، به این دلیل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اخرس
تصویر اخرس
گنگ، لال، برای مثال نطق پیش قلمش لال بود چون اخرس / عقل پیش نظرش کژ نگرد چون احول (انوری - ۲۹۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اورس
تصویر اورس
سروکوهی. ارس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایاس
تصویر ایاس
ایاز، نسیم شب، نسیم سرد، باد خنک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایرسا
تصویر ایرسا
ریشۀ گیاه سوسن جبلی که پوست آن سرخ یا کبودرنگ و مغز آن زرد و خوش بو و به کلفتی انگشت است و در طب به کار می رود، بیخ سوسن،
رنگین کمان، کمانی مرکب از هفت رنگ که از تجزیۀ نور خورشید در قطرات باران ایجاد می شود،
آژفنداک، آزفنداک، آفنداک، قوس و قزح، قزح، کرکم، کلکم، نوس، نوسه، نوشه، سویسه، سرویسه، تربسه، تربیسه، ترسه، توبه، تویه، سدکیس، شدکیس، سرکیس، سرگیس، اغلیسون، تیراژه، تیراژی، رخش، آدینده، درونه، آلیسا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایسر
تصویر ایسر
چپ، طرف چپ، سمت دست چپ، آسان تر
فرهنگ فارسی عمید
ارکس. ارز. فوقا
لغت نامه دهخدا
(اِرْ ری)
برزگر. (مهذب الاسماء) (کنز اللغات). کشاورز. مزارع. (جهانگیری). زراعت کننده. (برهان). ج، اراریس، اریسون، ارارسه، ارارس.
لغت نامه دهخدا
(اَ)
کشاورز. (منتهی الارب). برزگر. (مهذب الاسماء). ج، اراریس (مهذب الاسماء) ، اریسون. (منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
(اَ)
زیرک. هوشیار. (جهانگیری) (برهان) (رشیدی)
لغت نامه دهخدا
(اَ رَ)
بدخو. (منتهی الارب). شرس.
لغت نامه دهخدا
(اَ)
بئر اریس، چاهیست بمدینه نزدیک مسجد قبا. (منتهی الارب). خاتم پیامبر صلوات الله علیه در خلافت عثمان از دست عثمان در این چاه افتاد و یافته نشد
لغت نامه دهخدا
(اَ رَ)
السلمی. فرزند عبدالله سلمی بود و پس از تاریخ 111 هجری قمری729/ میلادی درگذشت. وی از امیران فاضلی بود که بعلت فضلش او را ’کامل’ میخواندند. هشام بن عبدالملک وی را بسال 109 هجری قمری بحکومت خراسان برگزید و او تا سال 111 هجری قمری که هشام او رامعزول کرد در خراسان اقامت داشت. (از اعلام زرکلی ج 1 ص 118). و رجوع به شرح احوال رودکی ص 218، 275، 277 و الوزراء و الکتاب صص 42- 43 و حبیب السیر چ تهران ج 1 ص 261 و مجمل التواریخ و القصص ص 309 و قاموس الاعلام ج 2 ص 973 و کامل ابن اثیر ص 66، 68 و 72 شود
ابن حسان یا حسان بکری. در روزگار علی بن ابیطالب (ع) میزیست و سردار لشکریان اسلام در انبار بود که سفیان بن عوف وی را بکشت. نام او در خطب علی (ع) آمده است. رجوع به البیان والتبیین ج 3 ص 40 و 39 شود
لغت نامه دهخدا
(اِ بِ)
گئورگ مریتس. مصرشناس و داستان نویس آلمانی (1837-1898 میلادی). وی در حدود بیست داستان بزرگ و کوچک نوشته است، از آن جمله است: گواردا (1877) ، دو خواهر (1880) ، امپراطور (1881) ، سراپیس (1885) ، ژزوئه (1891) ، نامزد نیل (1893)
لغت نامه دهخدا
نام بیخ سوسن آسمانگون، چون گل آن زرد و سفید و کبود میباشد بنابرآن ایرسا نامیده اند چه شبیه بقوس قزح است، (برهان)، سوسن آسمانگون و به حقیقت نام قوس قزح است و به مجاز سوسن را گویند بعلاقۀ الوان مختلفه، (از رشیدی)، رجوع به ذخیرۀ خوارزمشاهی و اختیارات بدیعی و تحفۀ حکیم مؤمن و الفاظالادویه و تذکرۀ ضریر انطاکی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ایبس
تصویر ایبس
خشک، خشکه استخوان ساغ پا
فرهنگ لغت هوشیار
لاتینی تازی شده سپید فاغره (فاغره زنبق) کمبک سپید زنبق سفید ایرس، سوسن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احرس
تصویر احرس
کهنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخرس
تصویر اخرس
گنگ لال گنگ کندزبان بی آواز ل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اریس
تصویر اریس
زیرک، هوشیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشرس
تصویر اشرس
بدخوی، دلاور، شیربیشه، سختی بد خو تندخو، دلیر دلاور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایاس
تصویر ایاس
نا امید شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایرا
تصویر ایرا
زیرا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایسر
تصویر ایسر
شدنی تر، سوی چپ، خوارتر آسان تر، دست چپ چپ مقابل ایمن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قیرس
تصویر قیرس
یونانی تازی گشته شماله سپندار (شمع) موم شمع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قیرس
تصویر قیرس
((رُ))
موم، شمع
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایکس
تصویر ایکس
نام حرف بیست و چهارم الفبای فرانسه، حرفی که در معادلات ریاضی نشان دهنده مجهول است، مجازاً عنوانی برای شخص یا چیزی که مشخصاتش معلوم نیست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اشرس
تصویر اشرس
((اَ رَ))
تندخو، دلیر، دلاور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اخرس
تصویر اخرس
((اَ رَ))
گنگ، لال
فرهنگ فارسی معین