جدول جو
جدول جو

معنی ایتیال - جستجوی لغت در جدول جو

ایتیال(اِ تِکْ)
ائتیال، اصلاح کردن، (از اقرب الموارد) : ائتال المال ائتیالاً، اصلاح کرد مال را، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)، آوندی که در آن جامه شویند، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اغتیال
تصویر اغتیال
به ناگاه کسی را کشتن، پنهانی کشتن، هلاک کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اختیال
تصویر اختیال
تکبر کردن، گردنکشی و بزرگ منشی کردن، خرامیدن و با جاه و جلال راه رفتن، خیال کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از احتیال
تصویر احتیال
چاره جویی کردن، چاره گری
حیله به کار بردن، مکر، فریب، کلک، حقّه، نیرنگ، نارو، گول، تنبل، دستان، ترفند، گربه شانی، خدعه، غدر، تزویر، ترب، چاره، قلّاشی، خاتوله، ستاوه، شید، کید، دویل، دغلی، شکیل، اشکیل، ریو، روغان، دلام
فرهنگ فارسی عمید
(اِ تِ)
بزنی درآوردن زن ایم را، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)، رجوع به ایّم شود، باقدریافتن، (منتهی الارب)، خداوند جاه یافتن، (تاج المصادر بیهقی) (ناظم الاطباء)، باقدر گردانیدن، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
نهری است که امروز آنرا ولگا نامند و به بحر خزر میریزد و یاقوت در معجم البلدان آنرا اتل می نامد: باتو در مخیم خویش که در حدود ایتیل داشت مقام فرمود و شهری بنا نهاد، (تاریخ جهانگشای جوینی ج 1 ص 222)، اکثر مهرب و ملجاء او کنار ایتیل بود و او در میان بیشه های آن متواری و مختفی می شد، (جهانگشای جوینی)، رجوع به آتل و اتل و ایتل شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
رجوع به ایتیال شود
لغت نامه دهخدا
(شِ کَ)
گرد برآمدن. (منتهی الارب) ، همه چیز را گرفتن، بردن. (منتهی الارب) ، اجحفت به الفاقه، محتاج گردانید او را حاجت و مضرّت رسانید. (منتهی الارب) ، نزدیک شدن. (منتهی الارب). با کسی نزدیکی نمودن، نقصان کردن. غایت نقصان کردن
لغت نامه دهخدا
(اِ رَ)
افتئال. شگون گرفتن. رجوع به این کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
ترسیدن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، در عبارت زیر بمعنی خراب کردن و منهدم ساختن است: بحکم مصلحت سیاست و رعایت جانب مروت، افساد و اهدام ذات او واجب گردد. (سندبادنامه ص 98)
لغت نامه دهخدا
(اِ رِمْ)
چیزی بدل چیزی گرفتن. (آنندراج) (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
(عَ / عِ خوا / خا)
گردن کشی کردن. (تاج المصادر بیهقی). تکبر کردن. (مؤید الفضلاء). کبر. خیلاء. بزرگ منشی. بزرگی کردن. تبختر، بسیارگیاه و پیچیده گیاه شدن. (منتهی الارب). بسیارنبات شدن. (تاج المصادر بیهقی) ، اخجال حمض، دراز و درهم پیچیده گردیدن آن
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
ائتبال. ثابت ماندن بر شتران در حالت سواری. (یادداشت بخط مؤلف) (ناظم الاطباء) ، توانستن، تکبر کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، تفسیر کردن. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
ائتکال. ایتکال عضو، خوردن بعضی مر بعضی را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
ائتیاب، (از ’ای ب’) بوقت شب آمدن
لغت نامه دهخدا
(طَ بَ زَ)
حیله ساختن. کار ساختن. (تاج المصادر). حیلت کردن. (مؤید الفضلاء). حیله انگیختن. (غیاث). چاره گری. چاره. حیله. (منتهی الارب) :
گر بدیدی کارگاه لایزال
دست و پایش خشک گشتی ز احتیال.
مولوی.
آن خیال او بود از احتیال
موی ابروی ویست آن نی هلال.
مولوی.
لغت نامه دهخدا
(اِ)
هلاک کردن. بناگاه کشتن (بدین معنی واوی است). (منتهی الارب). (چون واوی بود) هلاک کردن. بناگاه کشتن. (ناظم الاطباء). بناگاه کشتن و هلاک کردن. (آنندراج). هلاک کردن. و بخدعه کشتن و یا فریب دادن و آنگاه بجای خلوت بردن سپس کشتن یادر پنهانی کشتن: اغتاله اغتیالا، اهلکه و قتله علی غره او خدعه فذهب به الی موضع خال فقتله او قتله علی خفیه. (از اقرب الموارد). ناگاه گرفتن و ناگاه کشتن. (تاج المصادر بیهقی). ناآگاه کشتن. ربودن بناگاه. ناگاه گرفتن و کشتن. (یادداشت بخط مؤلف) : و به رسن احتیال خواسته که او را در چاه اغتیال اندازند. (جهانگشای جوینی). چون از نهب اموال و اسر و اغتیال فارغ شدند. (جهانگشای جوینی).
لغت نامه دهخدا
(وَ)
تعرض کردن و دشنام دادن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
تصویری از ابتذال
تصویر ابتذال
خواروکهنه کردن چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابتزال
تصویر ابتزال
شکافتن، شکافته شدن
فرهنگ لغت هوشیار
ترشدن، بهبودی، نیک انجامی تر شدن، از بیماری به شدن، نیکو شدن حال پس از بدی و سختی، آب بزیر پوست کسی دویدن پس از نزاری. تر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابتهال
تصویر ابتهال
زاری، دعا و زاری، تضرع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابتیاج
تصویر ابتیاج
خوب درخشیدن برق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابتیاض
تصویر ابتیاض
خود پوشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابتیاع
تصویر ابتیاع
خریدن، خریداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتیال
تصویر اشتیال
پرخاشیدن (پرخاش تعرض) آفندیدن (آفند تعرض)، دشنام دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتیال
تصویر احتیال
حیله ومکر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغتیال
تصویر اغتیال
ناگهانی کشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکتیال
تصویر اکتیال
کشیدن، وزن کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختیال
تصویر اختیال
بزرگ منشی و گردنکشی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجتیاف
تصویر اجتیاف
به تو رفتن به اندرون چیزی شدن درونروی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتیال
تصویر احتیال
((اِ))
حیله کردن، ذمه دیگری را پذیرفتن، حیله گری، چاره ساختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اختیال
تصویر اختیال
((اِ))
تکبر کردن، خیال کردن، گردنکشی، تبختر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اغتیال
تصویر اغتیال
((اِ))
به ناگاه کسی را کشتن، فریب دادن، فربه شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اکتیال
تصویر اکتیال
پیمایش، پیمودن
فرهنگ واژه فارسی سره