جدول جو
جدول جو

معنی احتیال

احتیال((اِ))
حیله کردن، ذمه دیگری را پذیرفتن، حیله گری، چاره ساختن
تصویری از احتیال
تصویر احتیال
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با احتیال

احتیال

احتیال
چاره جویی کردن، چاره گری
حیله به کار بردن، مَکر، فَریب، کَلَک، حُقِّه، نِیرَنگ، نارُو، گول، تُنبُل، دَستان، تَرفَند، گُربِه شانِی، خُدعِه، غَدر، تَزویر، تَرب، چارِه، قَلّاشی، خاتولِه، سَتاوِه، شَید، کَید، دُویل، دَغَلی، شِکیل، اِشکیل، ریوْ، رَوَغان، دِلام
احتیال
فرهنگ فارسی عمید

احتیال

احتیال
حیله ساختن. کار ساختن. (تاج المصادر). حیلت کردن. (مؤید الفضلاء). حیله انگیختن. (غیاث). چاره گری. چاره. حیله. (منتهی الارب) :
گر بدیدی کارگاه لایزال
دست و پایش خشک گشتی ز احتیال.
مولوی.
آن خیال او بود از احتیال
موی ابروی ویست آن نی هلال.
مولوی.
لغت نامه دهخدا

احتیاج

احتیاج
نیاز نیازمندی، بی چیزی نیازش تنگ روزگی بی برگی اپایست نیازمند گشتن حاجتمند شدن فقر، بی چیزی حاجتمندی، نیازمندی، نیاز حاجت
فرهنگ لغت هوشیار