لرز. لرزه. لرزیدن. (زوزنی) (منتهی الارب). زلزال. زلزله. رجف. رجفه. جنبیدن. (زوزنی) (منتهی الارب). تزعزع. اضطراب. اهتزاز: گفت ای غر تو هنوزی در لجاج می نبینی این تغیر و ارتجاج. مولوی (داستان رنجور شدن استاد معلّم به وهم).
لرز. لرزه. لرزیدن. (زوزنی) (منتهی الارب). زلزال. زلزله. رجف. رجفه. جنبیدن. (زوزنی) (منتهی الارب). تزعزع. اضطراب. اهتزاز: گفت ای غر تو هنوزی در لجاج می نبینی این تغیر و ارتجاج. مولوی (داستان رنجور شدن استاد معلّم به وهم).
ائتجار. صدقه دادن بطلب اجر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، از رأی خود کاری کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). به رأی خود کار کردن. (ناظم الاطباء) ، کنکاش نمودن. از لغات اضداد است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). با یکدیگر مشورت کردن. (از اقرب الموارد) (مجمل اللغه) (تاج المصادر بیهقی). مشورت کردن. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 24) (ناظم الاطباء) : ان الملأ یأتمرون بک لیقتلوک. (قرآن 20/28) ، ایتمر القوم، امر کرد بعضی مر بعضی را. بعضی از آن قوم امر کردند مر بعضی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، ایتمر به، قصد آن کرد. (منتهی الارب)
ائتجار. صدقه دادن بطلب اجر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، از رأی خود کاری کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). به رأی خود کار کردن. (ناظم الاطباء) ، کنکاش نمودن. از لغات اضداد است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). با یکدیگر مشورت کردن. (از اقرب الموارد) (مجمل اللغه) (تاج المصادر بیهقی). مشورت کردن. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 24) (ناظم الاطباء) : ان الملأ یأتمرون بک لیقتلوک. (قرآن 20/28) ، ایتمر القوم، امر کرد بعضی مر بعضی را. بعضی از آن قوم امر کردند مر بعضی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، ایتمر به، قصد آن کرد. (منتهی الارب)
ستیهیدن در چیزی و تمادی کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، در اصطلاح علم عروض یکی از مفاعیل است که در آن زحاف شده و آن فعول بسکون لام است در آنجا که از مفاعیل منشعب باشد. و رجوع به المعجم فی معاییر اشعارالعجم شود
ستیهیدن در چیزی و تمادی کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، در اصطلاح علم عروض یکی از مفاعیل است که در آن زحاف شده و آن فعول بسکون لام است در آنجا که از مفاعیل منشعب باشد. و رجوع به المعجم فی معاییر اشعارالعجم شود
بادکش کردن (بادکش حجامت در پزشکی دیرینه در پیاله ای پنبه آغشته به مل و افروخته را می گذاشتند وآن را بر پشت بیمار می نهادند و بر گوشت آماسیده تیغ می زدند تا خون بگیرد) تانگوییدن
بادکش کردن (بادکش حجامت در پزشکی دیرینه در پیاله ای پنبه آغشته به مل و افروخته را می گذاشتند وآن را بر پشت بیمار می نهادند و بر گوشت آماسیده تیغ می زدند تا خون بگیرد) تانگوییدن