ماه بزرگ، ماه تمام کنایه از معشوق کنایه از بت، مجسّمه ای از جنس سنگ، چوب، فلز یا چیز دیگر به شکل انسان یا حیوان که بعضی اقوام پرستش می کنند، آیبک، فغ، صنم، وثن، بد، طاغوت، جبت، بغ، ژون، شمسه
ماه بزرگ، ماه تمام کنایه از معشوق کنایه از بُت، مجسّمه ای از جنس سنگ، چوب، فلز یا چیز دیگر به شکل انسان یا حیوان که بعضی اقوام پرستش می کنند، آیبَک، فَغ، صَنَم، وَثَن، بُد، طاغوت، جِبت، بَغ، ژون، شَمسِه
نام غلامی از غلامان سلطان شهاب الدین غوری که در دهلی پادشاهی کرده و کتاب تاج المآثر بنام اوست. آخر از اسب افتاد و درگذشت. (انجمن آرا) (آنندراج). و رجوع به قطب الدین آیبک و آی بیک قطب الدین شود، همدیگر را میان گرفتن. (منتهی الارب) ، بسوی چپ گرفتن. خلاف تیامن. (منتهی الارب)
نام غلامی از غلامان سلطان شهاب الدین غوری که در دهلی پادشاهی کرده و کتاب تاج المآثر بنام اوست. آخر از اسب افتاد و درگذشت. (انجمن آرا) (آنندراج). و رجوع به قطب الدین آیبک و آی بیک قطب الدین شود، همدیگر را میان گرفتن. (منتهی الارب) ، بسوی چپ گرفتن. خلاف تیامن. (منتهی الارب)
ابن قبیصۀ طایی از اشراف طی و فصحاء و شجاعان جاهلیت بود وی به خدمت کسری اپرویز رسید و ولایت حیره به او داده شد. واقعۀ ’ذی قار’ در این ایام بوقوع پیوست. وی به سال چهارم هجرت درگذشت. رجوع به اعلام زرکلی ج 1 ص 134 و عقدالفرید ج 2 ص 125، ج 3 ص 349 و ج 6 ص 110، 111، 113، 114 و فارسنامۀ ابن البلخی ص 105 و امتاع الاسماع ص 13 و تاریخ اسلام ص 28 و مجمل التواریخ والقصص صص 153- 267 شود
ابن قبیصۀ طایی از اشراف طی و فصحاء و شجاعان جاهلیت بود وی به خدمت کسری اپرویز رسید و ولایت حیره به او داده شد. واقعۀ ’ذی قار’ در این ایام بوقوع پیوست. وی به سال چهارم هجرت درگذشت. رجوع به اعلام زرکلی ج 1 ص 134 و عقدالفرید ج 2 ص 125، ج 3 ص 349 و ج 6 ص 110، 111، 113، 114 و فارسنامۀ ابن البلخی ص 105 و امتاع الاسماع ص 13 و تاریخ اسلام ص 28 و مجمل التواریخ والقصص صص 153- 267 شود
همان ایاز است که نام غلام سلطان محمود باشد. (برهان) (آنندراج) (غیاث) (شرفنامه) : گر تو مرد طالبی و حق شناس بندگی کردن بیاموز از ایاس. عطار. خویشتن را تو رها کن چون ایاس تا ز شه بینی تو لطف بی قیاس. مولوی. رجوع به آیاز و ایاز شود
همان ایاز است که نام غلام سلطان محمود باشد. (برهان) (آنندراج) (غیاث) (شرفنامه) : گر تو مرد طالبی و حق شناس بندگی کردن بیاموز از ایاس. عطار. خویشتن را تو رها کن چون ایاس تا ز شه بینی تو لطف بی قیاس. مولوی. رجوع به آیاز و ایاز شود
آنکه سر شرم او قبل از ختنه بیرون آمده باشد. (منتهی الارب). آنکه چون مختونی زاده باشد. آنکه سر نرۀ او قبل از ختنه بیرون آمده باشد. (ناظم الاطباء) ، بردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
آنکه سر شرم او قبل از ختنه بیرون آمده باشد. (منتهی الارب). آنکه چون مختونی زاده باشد. آنکه سر نرۀ او قبل از ختنه بیرون آمده باشد. (ناظم الاطباء) ، بردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
خاکستری رنگ یعنی سفیدی که در آن تیرگی باشد. یقال: ’ذئب اغبس’. ج، غبس. (از اقرب الموارد). گرگ خاکسترگون. (آنندراج). ذئب اغبس، گرگ خاکسترگون. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
خاکستری رنگ یعنی سفیدی که در آن تیرگی باشد. یقال: ’ذئب اغبس’. ج، غُبس. (از اقرب الموارد). گرگ خاکسترگون. (آنندراج). ذئب اغبس، گرگ خاکسترگون. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
نام محلی پیرو (گونه ای از سرو کوهی) در گیلان. رجوع به پیرو شود، ستونی از ستونهای بنا. ستونی از ستونهای خانه، جمع واژۀ ربیعالجداول. (منتهی الارب). و الجداول، جمع واژۀ جدول و هو النهر الصغیر. (تاج العروس)
نام محلی پیرو (گونه ای از سرو کوهی) در گیلان. رجوع به پیرو شود، ستونی از ستونهای بنا. ستونی از ستونهای خانه، جَمعِ واژۀ ربیعالجداول. (منتهی الارب). و الجداول، جَمعِ واژۀ جدول و هو النهر الصغیر. (تاج العروس)