معنی ازبس ازبس به سبب بسیاری، بس که، برای مثال از بس که دست می گزم و آه می کشم / آتش زدم چو گل به تن لخت لخت خویش (حافظ - ۵۸۸) تصویر ازبس فرهنگ فارسی عمید
از بس از بس بسبب بسیاری بس که: (و از بس تلبیس که ساختند و تضریب که کردند کار بدان منزلت رسید که هر سالی چون مارا بغزنین خواندی) (بیهقی) فرهنگ لغت هوشیار
ازبر ازبر از حفظ، از حافظه، در حافظه به خاطر سپردن، اَزبیر، اَزبَرم، حِفظازبر داشتن: چیزی را به یاد داشتن، مطلبی را در حافظه داشتنازبر کردن: حفظ کردن و به خاطر سپردن فرهنگ فارسی عمید
ازبک ازبک طایفه ای از مغولان که از اعقاب سپاهیان چنگیز در ماوراءالنهر و نواحی بین دریاچۀ آرال و دریای خزر هستند، از مردم ازبک، ازبکی مثلاً کُشتی گیر ازبک فرهنگ فارسی عمید