دوایی است مرکب، مسهل و منقی دماغ، معرب ایاره. (آنندراج) (غیاث). اهل یونان ایارج داروی مسهل را گفته اند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی) (بحر الجواهر). رجوع به ایاره شود
دوایی است مرکب، مسهل و منقی دماغ، معرب ایاره. (آنندراج) (غیاث). اهل یونان ایارج داروی مسهل را گفته اند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی) (بحر الجواهر). رجوع به ایاره شود
داود ضریر انطاکی در تذکره گوید: ینسب الی ابن ماسوا (شاید: ماسویه) و لم یثبت. ینفع من امراض الدماغ البارده خصوصاً عن البلغم و یحد البصر و ینقی المعده. و صنعته: ایارج فیقرا، سته. اهلیلج اصفر، خمسه. تربد، اربعه. انیسون، ملح هندی، من کل اثنان و نصف. غاریقون، اثنان. شحم حنظل، واحد. و یقوی فی الصفراویین بسقمونیا. قیل ان ّ قوّته تبقی الی سنتین و حدّ الشربه منه الی مثقال. رجوع به حب الایارج در تحفۀ حکیم مؤمن باب دوم از قسم دوم شود
داود ضریر انطاکی در تذکره گوید: ینسب الی ابن ماسوا (شاید: ماسویه) و لم یثبت. ینفع من امراض الدماغ البارده خصوصاً عن البلغم و یحد البصر و ینقی المعده. و صنعته: ایارج فیقرا، سته. اهلیلج اصفر، خمسه. تربد، اربعه. انیسون، ملح هندی، من کل اثنان و نصف. غاریقون، اثنان. شحم حنظل، واحد. و یقوی فی الصفراویین بسقمونیا. قیل ان ّ قوّته تبقی الی سنتین و حدّ الشربه منه الی مثقال. رجوع به حب الایارج در تحفۀ حکیم مؤمن باب دوم از قسم دوم شود
نفس فلک آفتاب بمناسبت خوبرویی و خوش پیکری این نام بر او نهادند که هر کس او را دیدی مهر او ورزیدی. (از آنندراج) (از انجمن آرا). نفس فلک آفتاب. (برهان). از برساخته های فرقۀ آذرکیوان بنظر میرسد ولی در فرهنگ دساتیر نیامده. (حاشیۀ برهان چ معین)
نفس فلک آفتاب بمناسبت خوبرویی و خوش پیکری این نام بر او نهادند که هر کس او را دیدی مهر او ورزیدی. (از آنندراج) (از انجمن آرا). نفس فلک آفتاب. (برهان). از برساخته های فرقۀ آذرکیوان بنظر میرسد ولی در فرهنگ دساتیر نیامده. (حاشیۀ برهان چ معین)
نام ماه سیم بهار است از ماه رومیان. (از آنندراج) (هفت قلزم). یکی از ماههای رومیان که آفتاب در ثور باشد. (غیاث). جوزا. (بحر الجواهر) : جهان را دهم روز بود از ایار نود نه گذشته ز پانصد شمار. نظامی. این هنوز اول آذار جهان افروزاست باش تا خیمه زند دولت نیسان و ایار. سعدی. دو کانون و دوتشرین و پس آنگه شباط و آذر و نیسان ایار است. حزیران و تموز و آب و ایلول نگهدارش که از من یادگار است. (از نصاب الصبیان).
نام ماه سیم بهار است از ماه رومیان. (از آنندراج) (هفت قلزم). یکی از ماههای رومیان که آفتاب در ثور باشد. (غیاث). جوزا. (بحر الجواهر) : جهان را دهم روز بود از ایار نود نه گذشته ز پانصد شمار. نظامی. این هنوز اول آذار جهان افروزاست باش تا خیمه زند دولت نیسان و ایار. سعدی. دو کانون و دوتشرین و پس آنگه شباط و آذر و نیسان ایار است. حزیران و تموز و آب و ایلول نگهدارش که از من یادگار است. (از نصاب الصبیان).
قصبه ای است جزء دهستان رامند بخش بوئین شهرستان قزوین، واقع در 27 هزارگزی باختر بوئین و 18 هزارگزی راه عمومی و 2784 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و رود خانه خررود راه آن مالروست ولی ماشین می توان برد. تپه ای مجاور آبادی است که مسجد محل روی آن واقع و می گویند سابقاً ساختمانی روی آن بوده که از زمانهای قدیم و قبل از اسلام می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
قصبه ای است جزء دهستان رامند بخش بوئین شهرستان قزوین، واقع در 27 هزارگزی باختر بوئین و 18 هزارگزی راه عمومی و 2784 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و رود خانه خررود راه آن مالروست ولی ماشین می توان برد. تپه ای مجاور آبادی است که مسجد محل روی آن واقع و می گویند سابقاً ساختمانی روی آن بوده که از زمانهای قدیم و قبل از اسلام می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
نام پسر فریدون است که به دست برادران خود سلم و تور کشته شد. ایران را باو منسوب داشته ایران خواندند و توران را که از تور بود توران نامیدند. (از آنندراج) (از انجمن آرا). نام پسر فریدون والی ایران زمین. (مؤیدالفضلا). در داستانهای ملی ایران پسر کوچکتر فریدون. چون فریدون ممالک خود را بین او (ایرج) و سلم و تور تقسیم کرد ایران را به ایرج داد. سلم و تور حسد برده ایرج را کشتند. منوچهر انتقام خون او بگرفت. (دائره المعارف فارسی) : به ایرج نگه کرد یکسر سپاه که او بد سزاوارتخت و کلاه. فردوسی. یاد دارم که فریدون بر ملک ایرج را پادشا کرد و بدو داد سراسر کیهان. جوهری هروی (از لباب الالباب ج 2 ص 115)
نام پسر فریدون است که به دست برادران خود سلم و تور کشته شد. ایران را باو منسوب داشته ایران خواندند و توران را که از تور بود توران نامیدند. (از آنندراج) (از انجمن آرا). نام پسر فریدون والی ایران زمین. (مؤیدالفضلا). در داستانهای ملی ایران پسر کوچکتر فریدون. چون فریدون ممالک خود را بین او (ایرج) و سلم و تور تقسیم کرد ایران را به ایرج داد. سلم و تور حسد برده ایرج را کشتند. منوچهر انتقام خون او بگرفت. (دائره المعارف فارسی) : به ایرج نگه کرد یکسر سپاه که او بد سزاوارتخت و کلاه. فردوسی. یاد دارم که فریدون بر ملک ایرج را پادشا کرد و بدو داد سراسر کیهان. جوهری هروی (از لباب الالباب ج 2 ص 115)
معرب یاره. (دهار) (آنندراج). یاره که در دست کنند. (مهذب الاسماء). یارق. دستیانۀ پهن. سوار. سوار. اسوار. قلب. ایاره. جوالیقی ذیل یارق آرد: فارسی معرب است و اصل آن یاره است که به عربی سوار گویند و در حاشیۀ آن آمده است: و آن را یارج به جیم بدل قاف نیز گویند. (المعرب ص 357). و صاحب تاج العروس آرد: یارج، فارسی معرب است به معنی قلب و سوار که هر دو مرادف دستیانه است معرب یاره که مرکبی باشد از ادویۀ ملینه که اطبا بجهت مسهل سازند. (برهان ذیل یاره). ایارج. و رجوع به یاره و ایارج شود
معرب یاره. (دهار) (آنندراج). یاره که در دست کنند. (مهذب الاسماء). یارق. دستیانۀ پهن. سِوار. سُوار. اُسوار. قُلب. ایاره. جوالیقی ذیل یارق آرد: فارسی معرب است و اصل آن یاره است که به عربی سوار گویند و در حاشیۀ آن آمده است: و آن را یارج به جیم بدل قاف نیز گویند. (المعرب ص 357). و صاحب تاج العروس آرد: یارج، فارسی معرب است به معنی قُلب و سوار که هر دو مرادف دستیانه است معرب یاره که مرکبی باشد از ادویۀ ملینه که اطبا بجهت مسهل سازند. (برهان ذیل یاره). ایارج. و رجوع به یاره و ایارج شود
یا دفتر اوارج. دفتری که در آن اقلام مختلف هزینه و در آمد را جداگانه وارد میکردند و در آن مخارجی را که از محل عواید مختلف مالیاتی و وجوه دیگر بعمل میامد نشان میدادند، دفتری که در آن میزان بدهی هر یک از موء دیان مالیات و اقساطی را که آنان بابت بدهی مالیات خود می پرداختند ثبت میشد
یا دفتر اوارج. دفتری که در آن اقلام مختلف هزینه و در آمد را جداگانه وارد میکردند و در آن مخارجی را که از محل عواید مختلف مالیاتی و وجوه دیگر بعمل میامد نشان میدادند، دفتری که در آن میزان بدهی هر یک از موء دیان مالیات و اقساطی را که آنان بابت بدهی مالیات خود می پرداختند ثبت میشد