جدول جو
جدول جو

معنی اگا - جستجوی لغت در جدول جو

اگا
هشیار
تصویری از اگا
تصویر اگا
فرهنگ واژه فارسی سره
اگا
ترکی هشیوار مرد بزرگ در عقل و کیاست
تصویری از اگا
تصویر اگا
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

فرانسوی باز کودک کسی که در سالمندی کار های بچگانه انجام می دهد خوردنی از نقل و نبات و میوه های خشک قاقا قاقالی (کودکان) : در کنارش نه آن زمان گاگا تا شود سرخ چهره اش چولکا. (حدیقه سنائی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادا
تصویر ادا
عشوه، غمزه، ناز، اشاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اذا
تصویر اذا
چون برای آن که پس ناگاه رنجه کردن، رنجه شدن، رنجش
فرهنگ لغت هوشیار
مقابل برابر روبروی رویاروی قبال، سبب زندگانی یا سبب فراخی عیش و افزونی آن یا به ازاء. عوض بجای. یا در ازاء. بجای عوض بدل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آگا
تصویر آگا
(پسرانه)
آگاه، مطلع، با خبر،
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اتا
تصویر اتا
(پسرانه)
پدر، پیر، مرشد، عنوانی است افتخاری
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اگو
تصویر اگو
گندابرو
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اضا
تصویر اضا
بیدستان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اما
تصویر اما
ولی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اضا
تصویر اضا
پالیز بیدستان
فرهنگ لغت هوشیار
از درختان بده درختی است که بر ندهد سهم تو او فکنده به پیکان بید برگ بر پیکر معاند تو لرزه چون بده (نزاری کهستانی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اگرا
تصویر اگرا
نوعی از آش که با آرد تهیه شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اگر
تصویر اگر
حرف شرط
فرهنگ لغت هوشیار
جمع آنیه، جمع در جمع اوانی ،دورگردانیدن کسی را، دور کردن، آوند (ظرف)، سبو آبخوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوگا
تصویر اوگا
ترکی زیر کمرد مرد بزرگ در عقل و کیاست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شگا
تصویر شگا
ترکش تیر دان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایا
تصویر ایا
حرف ندا به معنای ای، هلا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اگر
تصویر اگر
حرف شرط، گر، ار
سوسن زرد، گیاهی چندساله با برگ و ساقۀ بلند، گل های زرد و ریشه ای سرخ رنگ که مصرف دارویی دارد، وجّ، ویرج، اقارون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ازا
تصویر ازا
مقابل، برابر، رو به رو، جلو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ابا
تصویر ابا
خودداری کردن از انجام کاری، سر باز زدن، سرپیچی، امتناع
آش،برای مثال هر ابایی که درخورد به بساط / وآورد درخورنده رنگ نشاط نظامی۴ - ۶۳۰، زآن طبخ ها که دیگ سلامت همی پزد / خوش خوارتر ز فقر ابایی نیافتم خاقانی - ۷۸۴
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از الا
تصویر الا
حرف استثنا، جز، به جز، غیر، غیر از، مگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اگو
تصویر اگو
لوله کشی زیرزمینی که فاضلاب در آن می ریزد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اوا
تصویر اوا
آش، غذای آبکی که به اقسام مختلف با برنج و روغن و سبزی یا آرد و حبوبات و گاه با گوشت طبخ می کنند، هرگاه چیزی، از قبیل آلو، انار، کدو، کشک، ماست و ماش، اضافه در آن بریزند، به نام آن خوانده می شود مثلاً آش آلو، آش انار، آش کدو، آش کشک، آش ماست، آش ماش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ادا
تصویر ادا
به جا آوردن، گزاردن، انجام دادن، ادای فریضه، پرداختن مثلاً ادای دین، بیان کردن مثلاً ادای تلفظ صحیح،
ناز، کرشمه، غمزه، عشوه، تقلید و حالتی ساختگی برای جلب توجه، مقابل قضا، در فقه ویژگی عبادتی که در وقت مناسب خود انجام شود
ادا درآوردن: کنایه از تقلید کردن حرکات کسی از روی مسخرگی و استهزا
ادای دین: پس دادن دینی که بر عهدۀ شخص است
ادای شهادت: گواهی دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اگرا
تصویر اگرا
نوعی آش آرد، آشی که با خمیر آرد گندم درست کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اما
تصویر اما
ادات رفع توهم، ولی، لیکن مثلاً من افتادم ولی طوریم نشد، ادات شرط مثلاً من می روم اما تو هم باید بیایی، ادات تاکید، (حرف) ادات تفصیل مثلاً اما از آنکه گفته بودی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اتا
تصویر اتا
پدر، مردی که فرزند داشته باشد، سرپرست و بزرگتر خانواده، اب، بابو، والد، ابی، ابا، بابا، آتا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از الا
تصویر الا
برای خطاب و تنبیه به کار می رود، ای، هی، هان، بدان و آگاه باش، برای مثال الا ای هنرمند پاکیزه خوی / هنرمند نشنیده ام عیب جوی (سعدی۱ - ۳۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اتا
تصویر اتا
پدر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ابا
تصویر ابا
پدر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ابا
تصویر ابا
با، همراه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ابا
تصویر ابا
((اَ یا اِ))
وا، آش، به حذف همزه نیز خوانده می شود مانند، جوجه با، شوربا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ابا
تصویر ابا
((اِ))
سرباز زدن، سر پیچیدن، خودداری کردن، سرکشی، نافرمانی، نخوت، تکبر
فرهنگ فارسی معین