خودداری کردن از انجام کاری، سر باز زدن، سرپیچی، امتناع آش،برای مثال هر ابایی که درخورد به بساط / وآورد درخورنده رنگ نشاط نظامی۴ - ۶۳۰، زآن طبخ ها که دیگ سلامت همی پزد / خوش خوارتر ز فقر ابایی نیافتم خاقانی - ۷۸۴
خودداری کردن از انجام کاری، سر باز زدن، سرپیچی، امتناع آش،برای مِثال هر ابایی که درخورد به بساط / وآورد درخورنده رنگ نشاط نظامی۴ - ۶۳۰، زآن طبخ ها که دیگ سلامت همی پزد / خوش خوارتر ز فقر ابایی نیافتم خاقانی - ۷۸۴
آش، غذای آبکی که به اقسام مختلف با برنج و روغن و سبزی یا آرد و حبوبات و گاه با گوشت طبخ می کنند، هرگاه چیزی، از قبیل آلو، انار، کدو، کشک، ماست و ماش، اضافه در آن بریزند، به نام آن خوانده می شود مثلاً آش آلو، آش انار، آش کدو، آش کشک، آش ماست، آش ماش
آش، غذای آبکی که به اقسام مختلف با برنج و روغن و سبزی یا آرد و حبوبات و گاه با گوشت طبخ می کنند، هرگاه چیزی، از قبیل آلو، انار، کدو، کشک، ماست و ماش، اضافه در آن بریزند، به نام آن خوانده می شود مثلاً آش آلو، آش انار، آش کدو، آش کشک، آش ماست، آش ماش
به جا آوردن، گزاردن، انجام دادن، ادای فریضه، پرداختن مثلاً ادای دین، بیان کردن مثلاً ادای تلفظ صحیح، ناز، کرشمه، غمزه، عشوه، تقلید و حالتی ساختگی برای جلب توجه، مقابل قضا، در فقه ویژگی عبادتی که در وقت مناسب خود انجام شود ادا درآوردن: کنایه از تقلید کردن حرکات کسی از روی مسخرگی و استهزا ادای دین: پس دادن دینی که بر عهدۀ شخص است ادای شهادت: گواهی دادن
به جا آوردن، گزاردن، انجام دادن، ادای فریضه، پرداختن مثلاً ادای دِین، بیان کردن مثلاً ادای تلفظ صحیح، ناز، کرشمه، غمزه، عشوه، تقلید و حالتی ساختگی برای جلب توجه، مقابلِ قضا، در فقه ویژگی عبادتی که در وقت مناسب خود انجام شود ادا درآوردن: کنایه از تقلید کردن حرکات کسی از روی مسخرگی و استهزا ادای دِین: پس دادن دینی که بر عهدۀ شخص است ادای شهادت: گواهی دادن
ادات رفع توهم، ولی، لیکن مثلاً من افتادم ولی طوریم نشد، ادات شرط مثلاً من می روم اما تو هم باید بیایی، ادات تاکید، (حرف) ادات تفصیل مثلاً اما از آنکه گفته بودی
ادات رفع توهم، ولی، لیکن مثلاً من افتادم ولی طوریم نشد، ادات شرط مثلاً من می روم اما تو هم باید بیایی، ادات تاکید، (حرف) ادات تفصیل مثلاً اما از آنکه گفته بودی
نقل و نبات و میوه های خشک، (برهان)، آجیل، قاقا (در زبان اطفال)، قاقالی لی (در زبان اطفال) : در کنارش نه آن زمان گاگا تا شود سرخ چهره اش چو لکا، سنائی غزنوی (رشیدی، از حاشیۀ برهان چ معین)
نقل و نبات و میوه های خشک، (برهان)، آجیل، قاقا (در زبان اطفال)، قاقالی لی (در زبان اطفال) : در کنارش نه آن زمان گاگا تا شود سرخ چهره اش چو لکا، سنائی غزنوی (رشیدی، از حاشیۀ برهان چ معین)
باقی مانده از تانبول خاییده شده. (ناظم الاطباء). فضلۀ پان که بعد از چاویدن پان به کسی دهند یا بیندازند و این لفظ هندی است. (آنندراج) : چمن از پان گزیدنت رنگین غنچه چون بشکفد گرفته اگال. ظهوری ترشیزی (از آنندراج) ، آهنی است که بدان گوشت از دیگ کشند. به تازی اش منشار خوانند. (آنندراج)
باقی مانده از تانبول خاییده شده. (ناظم الاطباء). فضلۀ پان که بعد از چاویدن پان به کسی دهند یا بیندازند و این لفظ هندی است. (آنندراج) : چمن از پان گزیدنت رنگین غنچه چون بشکفد گرفته اگال. ظهوری ترشیزی (از آنندراج) ، آهنی است که بدان گوشت از دیگ کشند. به تازی اش منشار خوانند. (آنندراج)
فرانسوی باز کودک کسی که در سالمندی کار های بچگانه انجام می دهد خوردنی از نقل و نبات و میوه های خشک قاقا قاقالی (کودکان) : در کنارش نه آن زمان گاگا تا شود سرخ چهره اش چولکا. (حدیقه سنائی)
فرانسوی باز کودک کسی که در سالمندی کار های بچگانه انجام می دهد خوردنی از نقل و نبات و میوه های خشک قاقا قاقالی (کودکان) : در کنارش نه آن زمان گاگا تا شود سرخ چهره اش چولکا. (حدیقه سنائی)