- اکلیون
- پرند، دیبای هف ترنگ
معنی اکلیون - جستجوی لغت در جدول جو
- اکلیون
- از یونانی پرند دیبای هفت رنگ
- اکلیون
- انگلیون، انجیل، دیبای هفت رنگ، ارژنگ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جامه یا پارچۀ هفت رنگ، انگلیون
جمع اخقی توضیح در عربی این جمع در حالت رفعی استعمال شود اما در فارسی مراعات این قاعده نکنند
یونانی تخم کرفس کوهی کرفسینه
هزار ملیون
یونانی تازی شده خرفه از گیاهان خرفه
پرهون، گرده
هوازا
لاتینی کور کبود از ازدوها صمغی است سیاه مایل بسرخی مشهور به مقل ازرق. در طب قدیم مورد استعمال داشته است
یونانی رواس (کرفس الما) از گیاهان کرفس آبی
مگذارید مرا
گرده پرهون (دائره)
گازی است بی رنگ، بی بو، بی طعم، کمی سنگینتر از هواست و یک لیتر آن 501 گرم جرم دارد، در آب کمی محلول است و در -811 درجه و فشار 05 اتمسفر به سختی مایع میشود، در طبیعت به حالت ترکیب و آزاد فراوان است
بودن، هست شدن، اندوهزدگی
لاتینی سنبل زرد از گیاهان (سنبل و زمبل پارسی است) سنبل زرد
خداپرستان جمع الهی خدا پرستان معتقدان بخدا
انجیل: انجیل انگلیون، چون مسیحیان شرقی انجیل را در قماش ابریشمین و ملون می پیچیده اند ازینرو آن قماش را نیز انگلیون گفته اند
فرانسوی گوش گولی از بیماری ها (گویش گیلکی) خشج هم آوای رنج
یونانی ک آژفنداک (قوس و قزح)
مقطع، بریدگی
شکافتن و دریدن و چاک کردن
عددی معادل ۱۰۹، میلیارد
انجیل، برای مثال او بیان می کرد با ایشان به راز / سرّ انگلیون و زنّار و نماز (مولوی - ۴۹) ، کنایه از دیبای هفت رنگ، ارژنگ، برای مثال به طغرا برکشد صورت به سان نقش چینستان / به دفتر برکشد جدول به سان صحف انگلیون (امیرمعزی - ۵۵۰)
عدی معادل هزارهزار، دو کرور
عددی معادل ۱۰۱۲ یا هزارمیلیارد
درهم شدن، آشفته شدن، ژولیده شدن، گریختن، دور شدن، برای مثال ز کالیدن یک تن از رزمگاه / شکست اندر آید به پشت سپاه (لبیبی - شاعران بی دیوان - ۴۸۹)
حکمایی که در دانش خداشناسی بحث کرده اند، حکمای الهی
عقب ماندۀ ذهنی
کر، ناشنوا
سرگشته، حیران، کالیو، کالیوه رنگ، سرگردان، گیج و ویج، گیج و گنگ، مستهام، گیج، واله، پکر، آسیون، آسمند، خلاوه، هامیبرای مثال شبی مست شد و آتشی برفروخت / نگون بخت کالیوه خرمن بسوخت (سعدی۱ - ۱۹۲)
کر، ناشنوا
سرگشته، حیران، کالیو، کالیوه رنگ، سرگردان، گیج و ویج، گیج و گنگ، مستهام، گیج، واله، پکر، آسیون، آسمند، خلاوه، هامی
خودرو بزرگ مخصوص حمل و نقل با قسمتی برای حمل بار که ثابت است
یونانی تازی گشته اسفرزه از گیاهان