جدول جو
جدول جو

معنی الهیون

الهیون
حکمایی که در دانش خداشناسی بحث کرده اند، حکمای الهی
تصویری از الهیون
تصویر الهیون
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با الهیون

الهیون

الهیون
جَمعِ واژۀ اِل̍هی ّ در حالت رفع. الهیین. رجوع به الهی شود، در تداول مردم اراک، گوشت آویزان زیر گلوی گاو
لغت نامه دهخدا

الاهیون

الاهیون
الهیون، حکمایی که در دانش خداشناسی بحث کرده اند، حکمای الهی
الاهیون
فرهنگ فارسی عمید

الهیین

الهیین
جَمعِ واژۀ الهی در حالت نصب و جر. رجوع به الهی شود.
لغت نامه دهخدا

الهیان

الهیان
رجوع به اللهیان شود، دنبال جنبانیدن اشتر. (تاج المصادر بیهقی). دم جنبانیدن ناقه و سرکشی نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج). دم جنبانیدن شتر. (اقرب الموارد) ، بردن چیزی. (تاج المصادر بیهقی). بردن چیزی را. (منتهی الارب) (آنندراج). بردن. (از اقرب الموارد) ، بهوا بردن عقاب چیزی یا کسی را: الوت به العقاب، ای طارت به. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، خداوند کشت سبک گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج). سبک و کم شدن زراعت کسی. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) ، درفش لشکرکشان دوختن. (منتهی الارب) (آنندراج). دوختن درفش امیر. (از اقرب الموارد) ، بسیار آرزو کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) ، لَویَّه خوردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). و ’لویه’ طعامی است که برای دیگری پنهان کرده و نگه دارند، علم برافراشتن، منکر شدن حق کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، برگزیدن چیزی را که در ظرف است جهت خود و چیره شدن بردیگران. (از منتهی الارب). برگزیدن برای خود آنچه رادر ظرف است و غلبه کردن بر دیگری. (از اقرب الموارد) ، هلاک کردن روزگار مردم را. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، خلاف ورزیدن کسی در کلام خود. (از منتهی الارب) : الوی بکلامه، خالف به عن جهته. (اقرب الموارد). خلاف گفته کردن، اشارت کردن. (تاج المصادر بیهقی). بجامه اشاره کردن. (منتهی الارب). اشاره کردن با دست یا جامه. (از اقرب الموارد) ، پژمردن. (تاج المصادربیهقی). پژمرده شدن تره و گیاه. (منتهی الارب) (آنندراج). پژمرده و خشک شدن تره و گیاه. (از اقرب الموارد) ، پژمرانیدن. (تاج المصادر بیهقی). پژمرده کردن. پلاسانیدن، بکرانۀ ریگ رسیدن. (تاج المصادر بیهقی). در پایان ریگ و جای باریک و کج شده از آن رسیدن. (منتهی الارب) (آنندراج). بجای کج شدۀ ریگ یا باریک آن رسیدن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

النیون

النیون
راسن و زنجبیل شامی. (ناظم الاطباء) (لکلرک ج 1 ص 153) ، نیک دویدن اسب. (مصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (آنندراج). سخت تاختن اسب چنانکه گرد برانگیزد. (از اقرب الموارد) ، پیاپی درخشیدن برق. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، تشویق و تهییج کسی بکاری: الهبه للامر، هیّجه له. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

الکیون

الکیون
السیون. نام جزیره ای است در اقیانوس کبیر در قطعۀ میکرونزی و شمال جزایر مارشال. (از قاموس الاعلام ترکی ج 1 ص 311)
لغت نامه دهخدا