جدول جو
جدول جو

معنی اکرائی - جستجوی لغت در جدول جو

اکرائی
از انواع پرندگان دریایی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اطرافی
تصویر اطرافی
مردمی که در پیرامون و دور و بر کسی باشند، نزدیکان و ملازمان کسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعرابی
تصویر اعرابی
عرب بادیه نشین، تازی بیابانی
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
هر چیز بی ثبات و ناپایدار مانند ابر و باد و برف. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
روشن گشسبی بینشور منسوب به اشراق مربوط به اشراق: حکمای اشراقی، جمع اشراقیون اشراقیین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایرادی
تصویر ایرادی
منسوب به ایراد ایرادگیر بهانه گیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکراما
تصویر اکراما
بزرگ منشانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکراها
تصویر اکراها
ناگزیر به ناخواست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعرابی
تصویر اعرابی
بادیه نشین، عرب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعطائی
تصویر اعطائی
منسوب به اعطا آنچه که بخشیده باشند: اعطائی اعلی حضرت
فرهنگ لغت هوشیار
پیرامونی شخصی که بکسی نزدیک باشد آنکه غالبا با دیگری تماس دارد، رهگذر، جمع اطرافیان
فرهنگ لغت هوشیار
کاربستی پساختیک منسوب به اجرا آنچه در اجرا میاید آنچه به اجرا پیوستگی دارد
فرهنگ لغت هوشیار
برآمدن آفتاب، دمیدن روشنایی، تابندگی، روشن شدن، روشن کردن روشنگری، گشسب روشن گشت دبستانی در فلسفه که بنیاد گذار آن سهروردی است و آن شناخت از راه بینش است روشنداری منسوب به اشراف: جنبه اشرافی یا حکومت اشرافی. حکومت نجبا
فرهنگ لغت هوشیار
لقب یعقوب پیغمبر، اخذ شده از عبری یعنی بنده خدا، نام فلسطین اشغالی
فرهنگ لغت هوشیار
آخشیجی بنیادی منسوب به ارکان آنچه مربوط و پیوسته به چهار ارکان (باد و خاک و آب و آتش) است، جمع ارکانیان. جسمانیان اهل دنیا، ناقصانی که هنوز به حد کمال نرسیده اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادراری
تصویر ادراری
منسوب به ادرار (بمعنی وظیفه و مستمری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادراقی
تصویر ادراقی
رومی کچله از داروها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادراکی
تصویر ادراکی
منسوب به ادراک
فرهنگ لغت هوشیار
چادر نادوخته که حاجیان پوشند، قسمی سجاده از پنبه با نقشهای کبود بر زمینه سپید گستردنی کوچک و غالبا با زمینه سپید و گلهای آبی که چون سجاده بر آن نماز گذارند جانماز مصلی
فرهنگ لغت هوشیار
رانده پزداک منسوب به اخراج اخراج شده: اخراجی چشم ماست هر جا آبی است. (سودایی)
فرهنگ لغت هوشیار
پساختان مونث اجرائی یا ورقه اجرائیه. ورقه ایست که بمنظور آگاهی کسی که اجرا علیه اوست از طرف اجرا دادگستری یا ثبت بوی ابلاغ و پس از مهلت مقرر اجرا شروع میشود. یا قدرت اجرائیه نیرویی که در دستگاه حکومت و یا سازمانهای دیگر ماء مور اجرا و بکار بستن قانون ها و دستورهاست. یا کمیته اجرائیه. کمیته و انجمنی که در یک سازمان یا حزب ماء مور اجرا و بکار بستن دستورها و قانونهاست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احصائی
تصویر احصائی
شمردنی منسوب به احصاء، قابل شمارش شمردنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امرائی
تصویر امرائی
منسوب به امرا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احرامی
تصویر احرامی
((اِ))
پارچه سفیدی که به عنوان بقچه لباس به کار می رود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اعرابی
تصویر اعرابی
عرب بیابانی، صحرانشین، جمع اعراب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افرادی
تصویر افرادی
کسانی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اجرایی
تصویر اجرایی
انجامی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اکراها
تصویر اکراها
به ناخواست، ناگزیر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اپرایی
تصویر اپرایی
Operatic
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از افراطی
تصویر افراطی
Extreme, Extremist, Hyperbolic, Inordinate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ادراکی
تصویر ادراکی
Perceptual
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اشرافی
تصویر اشرافی
Aristocratic, Snobbish
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ادراکی
تصویر ادراکی
перцептивный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اشرافی
تصویر اشرافی
аристократический , снобистский
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اپرایی
تصویر اپرایی
оперный
دیکشنری فارسی به روسی