جدول جو
جدول جو

معنی اکذاب - جستجوی لغت در جدول جو

اکذاب
دروغگوی یافتن کسی را، کذب کسی را آشکار کردن
تصویری از اکذاب
تصویر اکذاب
فرهنگ لغت هوشیار
اکذاب
دروغانگیزی، دروغ نمایی
تصویری از اکذاب
تصویر اکذاب
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اکذب
تصویر اکذب
دروغ تر، دروغ گوتر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کذاب
تصویر کذاب
ویژگی فرد بسیار دروغ گو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اکواب
تصویر اکواب
کوب ها، کوزه ها، جام ها، آسیب ها، صدمه ها، جمع واژۀ کوب
فرهنگ فارسی عمید
(کُذْ ذا / کِذْ ذا / کُ)
دروغ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اَکْ)
جمع واژۀ کوب. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ترجمان القرآن) (ناظم الاطباء) (از دهار). کوزه های بی دسته و بی لوله. (آنندراج). جمع واژۀ کوب. جامها. تنگها. کوزه ها. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به کوب شود
لغت نامه دهخدا
(اَ ذَ)
دروغگوتر. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). دروغگوتر:
- امثال:
اکذب من اخیذالدیلم.
اکذب من الاخیذالصبحان.
اکذب من اسیرالسند.
اکذب من جحینه.
اکذب من السالیه
اکذب من سجاح.
اکذب من شیخ الغریب.
اکذب من صبی.
اکذب من صنع.
اکذب من فاخته.
اکذب من قیس بن عاصم.
اکذب من المهلب.
اکذب من یلمع.
اکذب من مجرب. (یادداشت مؤلف). کاذب تر.
لغت نامه دهخدا
(تِ کِذْذا)
دروغگوی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
شتابی کردن در دویدن و پریدن و در سخن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). شتافتن در سخن و تک و پریدن. (تاج المصادر بیهقی).
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
نوشتن آموختن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). خط آموختن کسی را. (المصادر زوزنی) (دهار) (تاج المصادر بیهقی).
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
پیش کسی آمدن و اقبال نمودن و لازم گرفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). اقبال بر کاری. (المصادر زوزنی). روی آوردن و لازم گرفتن درس و مانند آن را. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ کاثبه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جمع واژۀ کاثبه کواثب است ولی صاحب تاج العروس گفته است که جمع کاثبه، اکثاب نیزآمده است. (از اقرب الموارد). رجوع به کاثبه شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
کثبه خورانیدن کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). رجوع به کثبه شود.
لغت نامه دهخدا
(اِ)
به سنگستان نرم سنگ رسیدن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
خداوند ستور دیوانه شدن. (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
(اِ بَ)
درشت گردیدن شکم.
لغت نامه دهخدا
(اِ)
کرب بستن دلو را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). کریب بستن دلو را. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(اِ)
شتافتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، سرخ تیره شدن خم. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ نَ تَ)
دور نمودن چغزلاوه. (منتهی الارب) (آنندراج). دور نمودن چغزلاوه را از آب. (ناظم الاطباء). چغزلاوۀ آب را از آن برکندن. و همزۀ آن (باب افعال) برای افادۀ سلب است. (از اقرب الموارد) : اعذب الماء اعذاباً، دور نمود... (منتهی الارب)، جمع واژۀ عرش، بمعنی استخوان نزدیک حلق که زبان را برپا دارد و گوشتپاره ای دراز در یک سوی گردن یا در بن گردن یا جای شیشۀ حجامت و جز آن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به عرش شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
ورزانیدن.
لغت نامه دهخدا
تصویری از اکباب
تصویر اکباب
نگو نساری نگون فتادن، افکندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشذاب
تصویر اشذاب
جمع شذب، رخت ها، هیمه ها: شاخه های بریده با پوست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کذاب
تصویر کذاب
دروغگوی، مکار، حیله باز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکذب
تصویر اکذب
کاذب تر دروغگوتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکتاب
تصویر اکتاب
نویس آموزی: آموختن نوشتن، نویساندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکواب
تصویر اکواب
جمع کوب جامها تنگها کوزه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکعاب
تصویر اکعاب
شتافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکذاب
تصویر تکذاب
دروغگوئی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکواب
تصویر اکواب
جمع کوب، جام ها، کوزه های بی دسته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اکذب
تصویر اکذب
((اَ ذَ))
کاذب تر، دروغگوتر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کذاب
تصویر کذاب
((کَ ذّ))
دروغگو، مکار، حیله گر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کذاب
تصویر کذاب
دروغگو
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اکباب
تصویر اکباب
افکندن، نگون فتادن، نگونساری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اکتاب
تصویر اکتاب
نویساندن
فرهنگ واژه فارسی سره