مادام د... دختر نکر، مولد پاریس سال 1766 میلادی نویسندۀ مشهور فرانسوی. وی دارای افکار سیاسی آزادی خواهانه بودو به امر ناپلئون اول تبعید شد و در سال 1817 میلادی درگذشت. افکار ادبی او مبنای رمانتیسم گردید. او راست:دلفین، کرین، آلمان
مادام دُ... دختر نِکِر، مولد پاریس سال 1766 میلادی نویسندۀ مشهور فرانسوی. وی دارای افکار سیاسی آزادی خواهانه بودو به امر ناپلئون اول تبعید شد و در سال 1817 میلادی درگذشت. افکار ادبی او مبنای رمانتیسم گردید. او راست:دلفین، کرین، آلمان
گئورگ ارنست. از اطبا و شیمی دانان مشهور آلمان است. در 1660 میلادی در شهرک آنسباخ تولد یافته و در سنۀ 1734 میلادی در برلن درگذشته است. کتاب های بسیار درباره طب و کیمیا و حکمت و فلسفه و زبان لاتن نوشته است. بیشتر شهرت و آوازۀ وی مرهون افکار فلسفی و معلومات شیمی او است که اختصاص به وی داشته است و نیز پاره ای از احوال را منبعث از تأثیر روح دانسته و آن ها را مایۀ اعتراض بر مادیون قرار داده و حرارت حاصل از احتراق و تنفس را به جسمی مفروض که آن را فلوحستیق (ماده شعلۀ) می نامید، منتسب می ساخت، و این فکر را مدت درازی در اروپا پی جوئی می کردند. گرچه عاقبت به جائی نرسید و معلوم شد که فکری واهی بیش نیست، اما باز راه اکتشافاتی برای لاوازیه باز کرد
گئورگ ارنست. از اطبا و شیمی دانان مشهور آلمان است. در 1660 میلادی در شهرک آنسباخ تولد یافته و در سنۀ 1734 میلادی در برلن درگذشته است. کتاب های بسیار درباره طب و کیمیا و حکمت و فلسفه و زبان لاتن نوشته است. بیشتر شهرت و آوازۀ وی مرهون افکار فلسفی و معلومات شیمی او است که اختصاص به وی داشته است و نیز پاره ای از احوال را منبعث از تأثیر روح دانسته و آن ها را مایۀ اعتراض بر مادیون قرار داده و حرارت حاصل از احتراق و تنفس را به جسمی مفروض که آن را فلوحستیق (ماده شعلۀ) می نامید، منتسب می ساخت، و این فکر را مدت درازی در اروپا پی جوئی می کردند. گرچه عاقبت به جائی نرسید و معلوم شد که فکری واهی بیش نیست، اما باز راه اکتشافاتی برای لاوازیه باز کرد
پراکنده و پاشیده و شکافته و دریده باشد. (برهان). دریده و شکافته و پراکنده و پاشیده باشد. (هفت قلزم). بمعنی پراکنده و شکافته و دریده و برافشانده و افتالیدن مصدر آن است. (آنندراج) (انجمن آرای ناصری). پراکنده و پاشیده. شکافته و دریده و افشان. (ناظم الاطباء). فتار. فتال. (فرهنگ فارسی معین) : دو نوبهار پدید آمده زاول سال ز فصل سال و ز وصل شه ستوده خصال از این بهار شده دست جود درافشان وزان بهار شده چشم ابر درافتال. قطران (از فرهنگ ضیا) (از آنندراج). و در ابیات زیر بحذف همزه ’فتال’ آمده است. (آنندراج) : جز از گشاد تو در چنبر فلک که برد فروغ خنجر الماس فعل مغزفتال. ازرقی هروی (از آنندراج). آتش و دود چو دنبال یکی طاوسی که براندوده بطرف دم او قار بود وان شررگوی (کذا) طاوس بگرد دم خویش لؤلؤی خرد فتالیده بمنقار بود. منوچهری (از آنندراج). نافه را و مشک را و سیم را وجام را برفراز و برفتال و برفشان و برگرای. منوچهری (از آنندراج)
پراکنده و پاشیده و شکافته و دریده باشد. (برهان). دریده و شکافته و پراکنده و پاشیده باشد. (هفت قلزم). بمعنی پراکنده و شکافته و دریده و برافشانده و افتالیدن مصدر آن است. (آنندراج) (انجمن آرای ناصری). پراکنده و پاشیده. شکافته و دریده و افشان. (ناظم الاطباء). فَتار. فَتال. (فرهنگ فارسی معین) : دو نوبهار پدید آمده زاول سال ز فصل سال و ز وصل شه ستوده خصال از این بهار شده دست جود دُرافشان وزان بهار شده چشم ابر دُرافتال. قطران (از فرهنگ ضیا) (از آنندراج). و در ابیات زیر بحذف همزه ’فتال’ آمده است. (آنندراج) : جز از گشاد تو در چنبر فلک که برد فروغ خنجر الماس فعل مغزفتال. ازرقی هروی (از آنندراج). آتش و دود چو دنبال یکی طاوسی که براندوده بطرف دم او قار بود وان شررگوی (کذا) طاوس بگرد دم خویش لؤلؤی خرد فتالیده بمنقار بود. منوچهری (از آنندراج). نافه را و مشک را و سیم را وجام را برفراز و برفتال و برفشان و برگرای. منوچهری (از آنندراج)