- اکبار
- بزرگ پنداری، پلیدشدن
معنی اکبار - جستجوی لغت در جدول جو
- اکبار
- جمع کبر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خبر، آگاهی، اطلاعات
کسی را به کاری به زور واداشتن
جمع حبر، دانشمندان، پیشوایان روحانی یهود
پس رفتن
لبه ها کناره ها، جمع صبر، درنگ ها درنگ کردن درنگیدن، شکیبا گردانیدن، ترش شدن شیر
گریان، اشک ریز اشک افشان
دوشیزگان، شتابیدن، نابسودگان
ناگریزی، زور، واداری، واداشتن، بایستگی
آگاهی ها، تازه ها، تازه ها، رسیده ها، رویدادها
افزودن، بسیارکردن، پرگویی
زبان داری
جگرها
افسارکشی، لگام کشی
افکندن، نگون فتادن، نگونساری
آخالها، خاک روبه ها، دورکردن
بزرگان، سال مندان
چرکین پلید چیزیست مانند خبیص خشک که زنبور عسل آرد و آن نه شمع است و نه عسل و نه عسل و نه شیرینی کامل دارد، پلید کثیف زشت بیریخت
بازداشتن زبان نگه داشتن زبان
جمع کبد، جگرها جمع کبد جگرها
لگام کشیدن کشیدن افسار
نگو نساری نگون فتادن، افکندن
دور کردن، برگردانیدن
بزرگتران
گورساختن به خاک سپردن
کوشش نمودن، کوشش کردن
جمع کور، پالان ها
بی دین گرداندن، بی دین خواندن
جمع کر، نردبان های ریسمانی، ریسمان های پالان
جمع کدر
افزودن، مال جمع کردن
جای نگهداری کالا، جای انباشتن غله یا چیز دیگر
گوشت نو آوردن فربه گشتن
زیاد کردن، افزودن، زیاده روی