بار کردن، (از ’وق ر’) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج)، کسی که پدر و مادرش چینی و روسی یا فرنگی و هندی باشند، اسب مخبس یعنی اسبی که از جفتی اسب ترکی و تازی پیدایش یابد، (غیاث اللغات) (آنندراج)، رجوع به اکدش شود
بار کردن، (از ’وق ر’) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج)، کسی که پدر و مادرش چینی و روسی یا فرنگی و هندی باشند، اسب مخبس یعنی اسبی که از جفتی اسب ترکی و تازی پیدایش یابد، (غیاث اللغات) (آنندراج)، رجوع به اکدش شود
جمع واژۀ عقر، بمعنی دنبالۀ حوض یا جای آب خوردن ستور از آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ج عقر، بمعنی نازایی و کابین زن و میان خانه و اصل آن و بهترین جای خانه و بهترین بیت از قصیده و جز آن. (از اقرب الموارد). و رجوع به عقر شود.
جَمعِ واژۀ عُقر، بمعنی دنبالۀ حوض یا جای آب خوردن ستور از آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ج ِ عُقر، بمعنی نازایی و کابین زن و میان خانه و اصل آن و بهترین جای خانه و بهترین بیت از قصیده و جز آن. (از اقرب الموارد). و رجوع به عُقر شود.