آکادمی. (فرهنگ فارسی معین) (یادداشت مؤلف). رجوع به آکادمی شود، اکله. (از اقرب الموارد). و رجوع به اکله و اکال. شود، اکال. (از اقرب الموارد). و رجوع به سه معنی اخیر اکال شود
آکادمی. (فرهنگ فارسی معین) (یادداشت مؤلف). رجوع به آکادمی شود، اَکْلَه. (از اقرب الموارد). و رجوع به اکله و اَکال. شود، اَکال. (از اقرب الموارد). و رجوع به سه معنی اخیر اَکال شود
جوهر و عرق می است که چون مصعد شود سرخی آن بسپیدی تبدیل می یابد. (آنندراج) (انجمن آرا) : غم اگرت بعرق و پی، زردمیش حریف نی ریز در آن سپیدمی، اینت گلاب عنبری. مطلق رازی (از آنندراج و انجمن آرا)
جوهر و عرق می است که چون مصعد شود سرخی آن بسپیدی تبدیل می یابد. (آنندراج) (انجمن آرا) : غم اگرت بِعِرْق و پی، زردمیش حریف نی ریز در آن سپیدمی، اینْت گلاب عنبری. مطلق رازی (از آنندراج و انجمن آرا)