جدول جو
جدول جو

معنی اپراهام - جستجوی لغت در جدول جو

اپراهام(اِ)
نامیست پارسی باستانی که آنرا معرّب کرده ابراهیم گویند. (برهان) (جهانگیری). کلمه ابراهیم نامی سامی است و هیچ وقت معرب فارسی نبوده و اپراهام نیز در اعلام فارسی وجود نداشته است لکن چون بغلط زردشت را با ابراهیم مشتبه کرده اند این افسانه نیز در باب کلمه ابراهیم جعل شده است، جماعتی از ترکان (؟). (برهان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پراهام
تصویر پراهام
(پسرانه)
پرهام
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پرهام
تصویر پرهام
(پسرانه)
برگردان فارسی اسم ابراهیم، از اشخاص بسیار ثروتمند در زمان بهرام گور، برهان قاطع براهیم ابراهیم را معرب آن دانسته است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ابراهیم
تصویر ابراهیم
(پسرانه)
پدر جماعت بسیار، پدر عالی مقام، نام یکی از پیامبران بزرگ ملقب به خلیل الله، نام سوره ای در قرآن کریم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از براهام
تصویر براهام
(پسرانه)
ابراهیم، نام مردی در زمان بهرام گور پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ابراهیم
تصویر ابراهیم
چهاردهمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۵۲ آیه
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
صورتی از نام حضرت ابراهیم پیغمبر علیه السلام
لغت نامه دهخدا
(پَ)
نامی است پارسی باستانی (کذا) و معرب آن براهیم است. (برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
ابراهام. شکل عبری ابراهیم. (فرهنگ لغات شاهنامه). لغتی است درابراهیم. (شرفنامۀ منیری). رجوع به ابراهیم شود، نام وریدی که از کلیه بعنق شانه متصل است و آن دو بربخ است. (یادداشت بخط مؤلف). و رجوع به بربخی شود، نام تجویفی در زوج سیم دماغ. (یادداشت بخط مؤلف). رجوع به بربخی شود، برابخ بول، مجاری آن. (یادداشت بخط مؤلف). در اصطلاح تشریح یکی از دو مجرایی است که بول را از کلیه ها بمثانه می آورند. (ناظم الاطباء). رجوع به برابخ شود
لغت نامه دهخدا
دهی است از مازندران نزدیک به کردمحله. در سفرنامۀ مازندران رابینو آمده: در افراهمام درخت چنار عظیمی بوضع باشکوهی بر بالای تپه واقع است. و رجوع به سفرنامۀ مازندران رابینو و ترجمه آن شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
نام سورۀ چهاردهمین از قرآن کریم، پس از رعدو پیش از حجر و آن مکیه است، دارای پنجاه ودو آیت
لغت نامه دهخدا
(اِ)
ناحیه ای است در کانادا که سپاه انگلیس و فرانسه بدانجا جنگ کردند
لغت نامه دهخدا
(پَ)
براهام. نامی است پارسی باستانی و معرب آن ابراهیم است و نام جهودی بود در نهایت سامان و تجمل در زمان بهرام گور و بهرام، سامان او را تمام بسقائی لنبک نام بخشید. (برهان). رجوع به داستان بهرام گور با لنبک آبکش در شاهنامه و رجوع به براهام و رجوع به لنبک شود.
لغت نامه دهخدا
(اَ)
ابراهیم. (ناظم الاطباء) ، واجب تر
لغت نامه دهخدا
ارهام سماء، باران نرم باریدن آسمان. (منتهی الارب). باران آمدن. آهسته و نرم باریدن باران. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اکراها
تصویر اکراها
ناگزیر به ناخواست
فرهنگ لغت هوشیار
نام سوره چهاردهمین از قرآن کریم پس از رعد، و نام پیغمبر بت شکن که لقب او خلیل الله است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارهام
تصویر ارهام
نم نم باریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکراها
تصویر اکراها
به ناخواست، ناگزیر
فرهنگ واژه فارسی سره
اگر بیند سوره ابراهیم میخواند، دلیل که مادام به خیر و طاعت مشغول شود. محمد بن سیرین
نزد خدای تعالی عزیز و گرامی بود.
دنیای او نیکو باشد.
فرهنگ جامع تعبیر خواب