اوقار وقرها، سنگینی ها، کنایه از سنگین و باوقار بودن، کنایه از بردباری ها، جمع واژۀ وقر ادامه... وقرها، سنگینی ها، کنایه از سنگین و باوقار بودن، کنایه از بردباری ها، جمعِ واژۀ وقر تصویر اوقار فرهنگ فارسی عمید
اوقار(اَ) جمع واژۀ وقر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). بارگران یا عام است. (آنندراج). رجوع به وقر شود ادامه... جَمعِ واژۀ وِقْر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). بارگران یا عام است. (آنندراج). رجوع به وقر شود لغت نامه دهخدا
اوقار جمع وقر، گرانسنگ ها، بارهای گران جمع وقر بارهای گران خروارهاخربارها ادامه... جمع وقر، گرانسنگ ها، بارهای گران جمع وقر بارهای گران خروارهاخربارها فرهنگ لغت هوشیار
اوقار((اَ یا اُ)) جمع وقر، بارهای سنگین، بار قاطر و اسب ادامه... جمع وِقْر، بارهای سنگین، بارِ قاطر و اسب تصویر اوقار فرهنگ فارسی معین