- اوعال
- جمع وعل، توانمندان مهتران
معنی اوعال - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مزد دادن، دیگ ازآتشدان برداشتن، گشتن خواهی: سگ ماده
شاد گرداندن شاداندن بر کندن
شادمانیدن
آتش افروزی، سرازیرشدن اشک افروختن آتش
بانگیدن، نازیدن نازش، بارنهادن، آزمندیدن، پر فرزندی
جمع فعل، کارها
شتابانیدن دور کردن از نیاز
لاتینی خور چشم
جمع ورل، بزمجه ها
جمع وحل، گل های چسبناک
جمع وجل، باک ها بیم ها
نال بندی (نال نعل)
جمع وقل، کندر دارها از گیاهان
جمع وغل، ناخواندگان خود مهمانان، پناهگاه ها، سست کاران، به خود بندان
جمع وعر، دشوارها بیمزای ها
جمع وصل، بند اندام ها جمع وصل پیوندها بندها اعضای بدن
جمع وشل، زهاب ها اشک ها ترابه ها بیم ها پیاپی
برکه، تالاب، محل جمع شدن آب در کوه
وحل ها، گل و لای ها، منجلاب ها، جمع واژۀ وحل
وجل ها، خوف ها، ترس ها، بیم ها، جمع واژۀ وجل
فعل ها، عمل ها، کارها، کردارها، انجام دادن اعمالی، نیرنگ ها، جمع واژۀ فعل
وصل ها، وصال ها، پیوستن ها، مقابل هجر ها، مرتبط شدن ها، پیوندها، اعضای بدن، جمع واژۀ وصل