جدول جو
جدول جو

معنی اوریه - جستجوی لغت در جدول جو

اوریه
(اُ یَ)
دهی است از دهستان اسفندآباد بخش قروه شهرستان سنندج کوهستانی و سردسیری است. سکنه آن 370 تن. آب آن از چشمه و محصول آنجا غلات، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. صنایع دستی زنان قالیچه، جاجیم و گلیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حوریه
تصویر حوریه
(دخترانه)
زن بهشتی زیبا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نوریه
تصویر نوریه
(دخترانه)
منسوب به نور، درخشان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اوریا
تصویر اوریا
(پسرانه)
شعله خداوند، نام مردی یهودی در زمان داوود (ع) که از فرماندهان سپاه بود
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اوعیه
تصویر اوعیه
وعاها، خنورها، آوندها، ظرف ها، جمع واژۀ وعا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اوقیه
تصویر اوقیه
جزئی از رطل، یک دوازدهم رطل، قریب ۷ مثقال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توریه
تصویر توریه
پوشانیدن و پنهان کردن حقیقت، امری را برخلاف حقیقت نشان دادن، حقیقت را نهفتن و طور دیگر وانمود کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اودیه
تصویر اودیه
وادی ها، سرزمین ها، فضاها، جایگاه ها، گشادگی های میان دو کوه، دره ها، رودخانه ها، جمع واژۀ وادی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اورده
تصویر اورده
ورید، رگی که خون را به قلب برمی گرداند، سیاهرگ، رگ گردن، رگ های نمایان بدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فوریه
تصویر فوریه
ماه دوم سال میلادی، پس از ژانویه و پیش از مارس
فرهنگ فارسی عمید
نام خطه ای میان سیبری و چین و مشترک میان سیبری و منچوری در آسیای مرکزی. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(وَ ری یِ)
دهی از دهستان پائین رخ بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه. در سی هزارگزی شمال خاور کدکن و پنجهزارگزی شمال خاوری چینک کلاغ. دارای 110 سکنه. آب آن از قنات. محصول آن غلات و پنبه. شغل اهالی زراعت و گله داری و کرباس بافی و راه آنجا مالروست و از حصاریزدان میتوان اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
جمع وعا، آوند ها جمع وعا ظرفها، مجاری ترشحی بدن، یا اوعیه شیر. مجاری شیری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوریه
تصویر دوریه
گشتی شبگرد
فرهنگ لغت هوشیار
نخستینی مونث اولی نخستین پیشین: حالت اولیه تربیت اولیه، جمع اولیات
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی دویمین ماه سال فرنگی دومین ماه سال فرنگی برابر دهه دوم و سوم بهمن و دهه اول اسفند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واریه
تصویر واریه
ماده شتر فربه، ششظماه از بیماریها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امریه
تصویر امریه
دستور کتبی
فرهنگ لغت هوشیار
جمع وادی، رودها، دره ها جمع وادی رودها رودخانه ها، دره ها فرجه های بین کوهها و پشته ها که مجرای سیل شود
فرهنگ لغت هوشیار
بمعنی استعمال لفظی که آن دو معنی باشد، یکی نزدیک و دیگری دور و منظور معنی دور باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوهیه
تصویر اوهیه
هوای دم کرده هوای دره
فرهنگ لغت هوشیار
چهل درم از اندازه ها مقیاسی است برای وزن و آن را برابر با 12، 1 رطل 5، 7 مثقال 40 درم خالص نوشته اند، جمع اواقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوعیه
تصویر اوعیه
((اَ یا اُ یِ))
جمع وعاء، ظرف ها، مجاری ترشحی بدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فوریه
تصویر فوریه
((فِ وْ یِ))
دومین ماه سال فرنگی برابر با دهه دوم و سوم بهمن و دهه اول اسفند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توریه
تصویر توریه
((تُ یِ))
پوشانیدن حقیقت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اولیه
تصویر اولیه
((اَ وَ یِّ))
مؤنث اولی، نخستین، پیشین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اولیه
تصویر اولیه
نخستین
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از امریه
تصویر امریه
فرمان نامه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اولیه
تصویر اولیه
Primitive
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اولیه
تصویر اولیه
первобытный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اولیه
تصویر اولیه
primitiv
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از اولیه
تصویر اولیه
первісний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از اولیه
تصویر اولیه
prymitywny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از اولیه
تصویر اولیه
原始的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از اولیه
تصویر اولیه
primitivo
دیکشنری فارسی به پرتغالی