جدول جو
جدول جو

معنی اورکار - جستجوی لغت در جدول جو

اورکار
این کلمه در تاریخ قم مرادف با تره بار از قبیل خیار و خربزه و غیره بکار رفته و در فرهنگهای موجود دیده نشد: به قم سبزه و اورکار از مثل پیاز و گندنا و خیار و خربزه و انواع تره ها زراعت نکرده اند، (تاریخ قم ص 48)، به قم باغات ساختند و انواع سبزه و اورکار زراعت کردند، (تاریخ قم ص 48)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اورداد
تصویر اورداد
(پسرانه)
اهورداد، خداداد، نام یکی از سرداران کوروش پادشاه هخامنشی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اوریاد
تصویر اوریاد
(پسرانه)
نام روستایی در نزدیکی سنندج
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اورداد
تصویر اورداد
آخرین روز در سال کبیسه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خوارکار
تصویر خوارکار
سهل انگار، بی مبالات
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ورکار
تصویر ورکار
بوته ای که میوه می دهد، میوه ای که از بوته به دست می آید مانند خربزه، هندوانه و خیار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اوکار
تصویر اوکار
وکرها، آشیانۀ پرنده ها، جمع واژۀ وکر
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
جمع واژۀ وکر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). آشیانۀ مرغ. رجوع به وکر شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
بر وزن و معنی افکار است که جراحت پشت چاروا باشد. (برهان) (آنندراج).
لغت نامه دهخدا
زورآور و قوی، مشکل، (آنندراج)، دشوار و عسیر، ظلم و ستم کنان، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
پالیز، فالیز، و زمینی که در آن خربزه و هندوانه و جز آن کشته اند، (ناظم الاطباء)، یک قطعه از باغ و خانه محقر، (ناظم الاطباء)، رجوع به وارگارشود، گیاهی که ساقۀ آن افراخته و راست نباشد مانند خیار و خربزه و کدو و هندوانه و جز آن، (ناظم الاطباء)، ظاهراً صورتی از ورکار است، رجوع به ورکار شود، رزستان، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
بگفتۀ بعض لغت نامه ها، متحیر و حیران و سرگردان. و ظاهراً این کلمه موضوع و مجعول است
لغت نامه دهخدا
تصویری از خودکار
تصویر خودکار
آنچه پیش خود کار میکند و احتیاج بمراقبت ندارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوارکار
تصویر خوارکار
مساهل، سهل انگار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اورتاغ
تصویر اورتاغ
تاجر بازرگان، شریک انباز مصاحب. بنگرید به ارتاغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اورتاق
تصویر اورتاق
تاجر بازرگان، شریک انباز مصاحب. بنگرید به ارتاغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اورمان
تصویر اورمان
اشکال و زحمت و رنج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتکار
تصویر انتکار
تخم کشتن، رنگین شدن به گل سرخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آخرکار
تصویر آخرکار
انتهاوعاقبت ونهایت امر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بورسار
تصویر بورسار
اسبی که رنگ آن بسرخی گراید بور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجردار
تصویر اجردار
پاداشمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بزرکار
تصویر بزرکار
برزیگر کشاورز زارع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتکار
تصویر اشتکار
نیک بارانی باران نیک، پرشیری، کرک برآوردن، سختی سرما یا گرما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتکار
تصویر احتکار
گران فروختن، انبار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تازه یابی، نوبرخوردن، دخترکی برداشتن، پسرزاییدن: بار نخست در بامداد رفتن پگاه بر خاستن، نو آوردن امربکر و بی سابقه پدید کردن، نو آوردگی اختراع: قوه ابتکار
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی گذرگشت اتومبیل بزرگ که برای حمل مسافران دسته جمعی بکار رود
فرهنگ لغت هوشیار
هر میوه که درخت ندارد و بوته وبیاره دارد مانند: خربزه هندوانه خیار کدو وبادنجان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوکار
تصویر اوکار
جمع وکر، لانه ها، آشیانه ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وارکار
تصویر وارکار
جالیز، کلبه ای محقر در باغ و جالیز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ورکار
تصویر ورکار
((وَ))
هر میوه که درخت ندارد و بوته و بیاره دارد مانند، خربزه، هندوانه، خیار و کدو و جز آن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ابتکار
تصویر ابتکار
نوآوری، نوآوردگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آخرکار
تصویر آخرکار
پایان کار، دست پس، سرانجام
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خودکار
تصویر خودکار
اتوماتیک
فرهنگ واژه فارسی سره
شریک، انباز، همکار
فرهنگ گویش مازندرانی
دره ی کوچک، دره ای در نزدیکی سات روآر قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی