جدول جو
جدول جو

معنی اورولوژی - جستجوی لغت در جدول جو

اورولوژی
شعبه ای از علم تب درباره امراض مجاری بول
تصویری از اورولوژی
تصویر اورولوژی
فرهنگ لغت هوشیار
اورولوژی
((اُ رُ لُ))
شاخه ای از پزشکی که به بررسی و درمان بیماری های دستگاه ادراری هر دو جنس و اندام های تناسلی مردان می پردازد، میزراه پزشکی (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
اورولوژی
شاخه ای از علم پزشکی که به بیماری ها و اختلالات مجاری ادرار می پردازد
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

بخشی از طب که دربارۀ ساختمان و اعمال دستگاه عصبی و بیماری های اعصاب بحث می کند، عصب شناسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارتولوژی
تصویر ارتولوژی
فرانسوی دانش سخنوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آئرولوژی
تصویر آئرولوژی
هوا شناسی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آئرولوژی
تصویر آئرولوژی
فرانسوی هواشناسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مورفولوژی
تصویر مورفولوژی
مطالعۀ شکل ظاهری بافت زنده
فرهنگ فارسی عمید
علمی است که از وزنها و اندازه ها بحث کند و نشان دهد که وضع آنها در گذشته چه بوده و در حال حاضر چگونه است
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی پی گند (غده عصبی) قسمتی از علم طب که شناسایی اعصاب و مراکز عصبی و ضایعات مربوط به آن را مورد مطالعه قرار میدهد: بی شناسی
فرهنگ لغت هوشیار
((اُ یُ لُ))
مطالعه اختلالات شنوایی از راه شناسایی سنجش کاستی عمکرد شنوایی و توان بخشی آن، شنوایی شناسی (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توپولوژی
تصویر توپولوژی
((تُ پُ لُ))
علم بررسی خواصی از فضاها که با کشیدن یا فشردن تغییر نمی کند، خانواده ای از زیرمجموعه های یک مجموعه که نسبت به اجتماع دلخواه و اشتراک متناهی بسته است و خود مجموعه و مجموعه تهی را نیز در بر می گیرد (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اکولوژی
تصویر اکولوژی
بوم شناسی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اکولوژی
تصویر اکولوژی
فرانسوی بومشناسی (قریب) اکونومی فرانسوی آبری (کردی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکولوژی
تصویر اکولوژی
((اِ کُ لُ))
مطالعه روابط موجودات زنده با محیط و عادت ها و طرز زندگی آن ها، بوم شناسی، بوم شناخت (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
((نِ رُ لُ))
مطالعه ساختار و کارکرد و بیماری های دستگاه عصبی و روش های درمان آن بیماری ها، عصب پزشکی (واژه فرهنگستان)، مطالعه ساختار و کارکرد دستگاه عصبی، عصب شناسی (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین