بیماری ای که به واسطۀ اختلال عمل کلیه ها و زیاد شدن مقدار اورۀ خون تولید می گردد و عوارض آن تهوع، سردرد، بی اشتهایی، خواب آلودگی، کدورت دید، تشنج و اغما است
بیماری ای که به واسطۀ اختلال عمل کلیه ها و زیاد شدن مقدار اورۀ خون تولید می گردد و عوارض آن تهوع، سردرد، بی اشتهایی، خواب آلودگی، کدورت دید، تشنج و اغما است
نعت تفضیلی است از وری. آتش افروخته تر. و در این شاهد ترکیب کنایی است یعنی کسی که مهمان بیشتر ب خانه او فرود می آید: اعز الوری جاراً و احماهم حمی و اوراهم زنداً و ابسطهم یداً. (از تاریخ بیهق)
نعت تفضیلی است از وری. آتش افروخته تر. و در این شاهد ترکیب کنایی است یعنی کسی که مهمان بیشتر ب خانه او فرود می آید: اعز الوری جاراً و احماهم حمی و اوراهم زنداً و ابسطهم یداً. (از تاریخ بیهق)
نوعی مازو را نامند، (گل گلاب)، گونه ای از بلوط و نام اوری رادر درفک و جواهردشت رامسر بدان دهند، گوری (رامسر)، اورو (شفارود)، پاچه مازو (لاهیجان)، ترش مازو (گرگان) و پالط (ارسباران)، این درخت در ارتفاعات 1800گزی زرین گل تا 2400 گزی کلاردشت هست، رجوع به بلوط شود
نوعی مازو را نامند، (گل گلاب)، گونه ای از بلوط و نام اوری رادر درفک و جواهردشت رامسر بدان دهند، گوری (رامسر)، اورو (شفارود)، پاچه مازو (لاهیجان)، ترش مازو (گرگان) و پالط (ارسباران)، این درخت در ارتفاعات 1800گزی زرین گل تا 2400 گزی کلاردشت هست، رجوع به بلوط شود
ایالت (= کانتون) با مساحت 1075 کیلومتر مربع و جمعیت 28556 تن از کشور سویس، کرسی آن آلتدورف، قسمت آلپی آن یخچالهای طبیعی و مراتع دارد، رود ویس در آن سرچشمه میگیرد و دره اش جنگلی و چمن زار است، وقایع افسانه تل در اینجا روی داده، در 1291م، اوری و شویتس و اونتروالدن اتحادیه ای تشکیل دادند که هستۀ مرکزی کشور سویس شد، (دایرهالمعارف فارسی)
ایالت (= کانتون) با مساحت 1075 کیلومتر مربع و جمعیت 28556 تن از کشور سویس، کرسی آن آلتدورف، قسمت آلپی آن یخچالهای طبیعی و مراتع دارد، رود ویس در آن سرچشمه میگیرد و دره اش جنگلی و چمن زار است، وقایع افسانه تل در اینجا روی داده، در 1291م، اوری و شویتس و اونتروالدن اتحادیه ای تشکیل دادند که هستۀ مرکزی کشور سویس شد، (دایرهالمعارف فارسی)
لغت و لسان قدیم سوریه و کلدانیان بود که در دانیال 2:4 مذکور است. کلدانیان را عادت بود که بزبان ارمی تکلم کنند تا با زبان دیوانیان مطابق باشد، ولکن زبان مخصوص و زبان اصلی ایشان نبود و دانیال نیز کتاب خود را تا آخر باب هفتم بزبان کلدانی نوشت، اما زبان صحیح و اصلی این طایفه اکدی است که اهالی بابل بدان زبان تکلم میکردند و در زمان نبوکدنصر نزدیک بود که کلیهً متروک گردد وبسیاری آنرا فراموش کرده بودند. اما ظهور لغت سریانی که فعلاً معروف است در قرن دوم بعد از مسیح بود و آن هم تقریباً تا قرن دوازدهم نزدیک بود که متروک شودو اهالی آنرا فراموش کنند. و سریانی مذکور دارای تألیفات و تصنیفاتی است که در شعبه های دیگر لغت ارامی یافت نمیشود، خصوصاً در علم لاهوت و علاوه بر این پشیطو که ترجمه معروف توراه است بزبان سریانی است و ازدیگر ترجمه هائی که از لغت اصلی شده قدیم تر است و چون در تمام جزئیات کلمه بکلمه از زبان اصلی ترجمه شده از آن جهت آنرا پشیطو یعنی بسیط گفتند و اهالی معلوله و بخعه و جبعدین و حوالی آنها فرع این زبان را تکلم کنند و آن را سریانی گویند. (قاموس کتاب مقدس)
لغت و لسان قدیم سوریه و کلدانیان بود که در دانیال 2:4 مذکور است. کلدانیان را عادت بود که بزبان ارمی تکلم کنند تا با زبان دیوانیان مطابق باشد، ولکن زبان مخصوص و زبان اصلی ایشان نبود و دانیال نیز کتاب خود را تا آخر باب هفتم بزبان کلدانی نوشت، اما زبان صحیح و اصلی این طایفه اکدی است که اهالی بابل بدان زبان تکلم میکردند و در زمان نبوکدنصر نزدیک بود که کلیهً متروک گردد وبسیاری آنرا فراموش کرده بودند. اما ظهور لغت سریانی که فعلاً معروف است در قرن دوم بعد از مسیح بود و آن هم تقریباً تا قرن دوازدهم نزدیک بود که متروک شودو اهالی آنرا فراموش کنند. و سریانی مذکور دارای تألیفات و تصنیفاتی است که در شعبه های دیگر لغت ارامی یافت نمیشود، خصوصاً در علم لاهوت و علاوه بر این پشیطو که ترجمه معروف توراه است بزبان سریانی است و ازدیگر ترجمه هائی که از لغت اصلی شده قدیم تر است و چون در تمام جزئیات کلمه بکلمه از زبان اصلی ترجمه شده از آن جهت آنرا پشیطو یعنی بسیط گفتند و اهالی معلوله و بخعه و جبعدین و حوالی آنها فرع این زبان را تکلم کنند و آن را سریانی گویند. (قاموس کتاب مقدس)
نعت تفضیلی از رمی. چابک تر و باقوت تر در زدن نیزه و انداختن تیر. - امثال: ارمی ̍ من ابن تقن، و هو رجل من عاد کان ارمی من تعاطی الرمی فی زمانه و قال یرمی بها ارمی من ابن تقن. (مجمع الامثال میدانی)
نعت تفضیلی از رَمْی. چابک تر و باقوت تر در زدن نیزه و انداختن تیر. - امثال: اَرمی ̍ مِن اِبن تَقن، و هو رجل من عاد کان ارمی من تعاطی الرمی فی زمانه و قال یرمی بها ارمی من ابن تقن. (مجمع الامثال میدانی)
دهی است از بخش قشم شهرستان بندرعباس واقع در 134 هزارگزی باختر قشم، سر راه مالرو قشم به باسعیدو، جلگه و گرمسیر و مالاریایی و سکنۀ آن 199 تن است، آب آن از چاه است، محصول آن غلات و شغل اهالی صید ماهی و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از بخش قشم شهرستان بندرعباس واقع در 134 هزارگزی باختر قشم، سر راه مالرو قشم به باسعیدو، جلگه و گرمسیر و مالاریایی و سکنۀ آن 199 تن است، آب آن از چاه است، محصول آن غلات و شغل اهالی صید ماهی و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است کوچک از دهستان وردیمه سورتیجی بخش چهاردانگه شهرستان ساری که در 45 هزارگزی شمال غربی کیاسه واقع شده و دارای 30 تن سکنه است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
دهی است کوچک از دهستان وردیمه سورتیجی بخش چهاردانگه شهرستان ساری که در 45 هزارگزی شمال غربی کیاسه واقع شده و دارای 30 تن سکنه است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
سمعانی آرد: الاّذرمی بمدالالف و فتح الدال المعجمه و سکون الراءو فی آخرها المیم هذه النسبه الی اذرم و ظنی انها من قری اذنه بلده من الثغر، منها ابوعبدالرحمن عبدالله بن محمد بن اسحق الاذرمی. (انساب ص 14). و بقول یاقوت وی در این قول سه خطا کرده است. رجوع به اذرمه شود
سمعانی آرد: الاَّذرمی بمدالالف و فتح الدال المعجمه و سکون الراءو فی آخرها المیم هذه النسبه الی اذرم و ظنی انها من قری اذنه بلده من الثغر، منها ابوعبدالرحمن عبدالله بن محمد بن اسحق الاذرمی. (انساب ص 14). و بقول یاقوت وی در این قول سه خطا کرده است. رجوع به اذرمه شود
دهی است ازدهستان راستوپی بخش سوادکوه شهرستان شاهی، کوهستانی و سردسیر است، 950 تن سکنه دارد، آب آن از چشمه و رود خانه تالار و محصول آنجا برنج، غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان کرباس و شال بافی است، زمستان گله داران برای تعلیف احشام خود اطراف ساری میروند، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
دهی است ازدهستان راستوپی بخش سوادکوه شهرستان شاهی، کوهستانی و سردسیر است، 950 تن سکنه دارد، آب آن از چشمه و رود خانه تالار و محصول آنجا برنج، غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان کرباس و شال بافی است، زمستان گله داران برای تعلیف احشام خود اطراف ساری میروند، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)