جدول جو
جدول جو

معنی اورال - جستجوی لغت در جدول جو

اورال
رشته کوهی در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی که بطول 2640 کیلومتر در امتداد شمال جنوب بین آسیا و اروپا ممتد است، بلندترین قلۀ آن نارودا 1885 متر است، جز در قسمت سنگلاخ شمالی جنگلهای فراوان دارد، دارای منابع معدنی سرشار (آهن، منگنز، نیکل، کروم، مس، فلزات و سنگهای قیمتی، بوکسیت، پنبۀ کوهی، زغال سنگ و نفت) است، مراکز عظیم صنعتی آنجا در 1930- 1939م، در شهرهای سوردلوفسک و ماگنیتاگورسک نیژنی تاگیل و مولوتوف احداث شد، (دایرهالمعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
اورال
(اَ)
جمع واژۀ ورل. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (دهار) (منتهی الارب). رجوع به ورل شود
لغت نامه دهخدا
اورال
جمع ورل، بزمجه ها
تصویری از اورال
تصویر اورال
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اوران
تصویر اوران
(دخترانه)
در گویش سیستان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اوصال
تصویر اوصال
وصل ها، وصال ها، پیوستن ها، مقابل هجر ها، مرتبط شدن ها، پیوندها، اعضای بدن، جمع واژۀ وصل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اوجال
تصویر اوجال
وجل ها، خوف ها، ترس ها، بیم ها، جمع واژۀ وجل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اوحال
تصویر اوحال
وحل ها، گل و لای ها، منجلاب ها، جمع واژۀ وحل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اوراد
تصویر اوراد
وردها، ذکرها، دعاها، جمع واژۀ ورد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اورام
تصویر اورام
ورم ها، برآمدگی هایی در بدن به واسطۀ آسیب یا صدمه یا بیماری، آماس ها، جمع واژۀ ورم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اوشال
تصویر اوشال
برکه، تالاب، محل جمع شدن آب در کوه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اوراق
تصویر اوراق
ورق، خراب و فرسوده، پاره شده، آنچه قطعه هایش از هم جدا شده باشد مثلاً ماشین اوراق، پریشان احوال، ناراحت
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
جمع واژۀ ورم. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (دهار). آماس ها. (آنندراج). رجوع به ورم شود
لغت نامه دهخدا
محیط و پیرامون و گرداگرد و دایره، (ناظم الاطباء) (اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
اسرائیل. نام یعقوب. رجوع به اسرائیل شود: و اما اسرائیل ففیه لغات، قالوا اسرال کما قالوا میکال و قالوا اسرائیل، و قالوا ایضاً اسرائین بالنون. قال امیه علی اسرال:
قال رب ّ انّی دعوتک فی الفج
ر فاصلح علی یدی ّ اعتمالی
اننی زارد الحدید علی النّا-
س دروعاًسوابغالاذیال
لااری من یعیننی فی حیاتی
غیر نفسی الاّ بنی اسرال.
(المعرب جوالیقی چ احمد محمد شاکر ص 14)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قورال
تصویر قورال
لاتینی تازی گشته بسد (مرجان) مرجان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایرال
تصویر ایرال
محیط و پیرامون و گرداگرد ودایره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوشال
تصویر اوشال
جمع وشل، زهاب ها اشک ها ترابه ها بیم ها پیاپی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوعال
تصویر اوعال
جمع وعل، توانمندان مهتران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوراق
تصویر اوراق
جمع ورق، برگها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجرال
تصویر اجرال
جمع جرل، سنگستان ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوپال
تصویر اوپال
لاتینی خور چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اورام
تصویر اورام
جمع ورم، آماس ها جمع ورم آماسها
فرهنگ لغت هوشیار
جمع وغل، ناخواندگان خود مهمانان، پناهگاه ها، سست کاران، به خود بندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوراک
تصویر اوراک
ویرانه، ریهیده ، خرابه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوراژ
تصویر اوراژ
فرانسوی توفبار زبانزد هوا شناسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوراد
تصویر اوراد
دعا و ذکرها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوراب
تصویر اوراب
جمع ورب، کنام ها (خانه های وحوش)، نخجیران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوحال
تصویر اوحال
جمع وحل، گل های چسبناک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوجال
تصویر اوجال
جمع وجل، باک ها بیم ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوقال
تصویر اوقال
جمع وقل، کندر دارها از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوصال
تصویر اوصال
جمع وصل، بند اندام ها جمع وصل پیوندها بندها اعضای بدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوصال
تصویر اوصال
((اَ یا اُ))
جمع وصل، پیوندها، بندها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اوراق
تصویر اوراق
جمع ورق، برگ ها، برگه ها، کهنه، فرسوده، پریشان احوال، آشفته، بهادار برگ های سهام، سندهایی که معادل پولی آن را نظام بانکی هر کشور تضمین کرده است، قرضه برگه های بهاداری که دولت یا شرکتی منتشر می کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اوراد
تصویر اوراد
((اُ یا اَ))
جمع ورد، دعاها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اوحال
تصویر اوحال
((اُ))
جمع وحل، گل چسبنده و رقیق که پا در آن گیر کند و بماند
فرهنگ فارسی معین