جدول جو
جدول جو

معنی اوت - جستجوی لغت در جدول جو

اوت
در فوتبال، خارج شدن توپ از خطوط میدان بازی
تصویری از اوت
تصویر اوت
فرهنگ فارسی عمید
اوت
ماه هشتم از سال میلادی که دارای ۳۱ روز و تقریبا مطابق ماه مرداد است
فرهنگ فارسی عمید
اوت
نام ماه هشتم فرانسه میان ژوئیه و سپتامبر، اول آن تقریباً مطابق است با 14 مردادماه جلالی و دهم اسد، سی ویک روز است، (یادداشت مؤلف)، نام ماه هشتم از سال فرنگیان، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
اوت
هشتمین ماه سال فرنگی
تصویری از اوت
تصویر اوت
فرهنگ فارسی معین
اوت
((اُ))
خارج از محدوده زمین بازی (ورزش)، پرت، خارج از حد افتاده
تصویری از اوت
تصویر اوت
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اوتانا
تصویر اوتانا
(پسرانه)
دارای اندام زیبا، نام یکی از یاران داریوش یکم پادشاه هخامنشی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اوتار
تصویر اوتار
وترها، زه کمان ها، جمع واژۀ وتر
وترها، فرد ها، طاق ها، تنهایان، در فقه نمازهایی که فقط یک رکعت دارد، جمع واژۀ وتر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اوتاد
تصویر اوتاد
وتدها، هفت تنان، هفت مردان، جمع واژۀ وتد برای مثال هفت فرزند تو که اوتادند / هر یکی غوث هفت کشور باد ی قطبشان صدر صفۀ ملکوت / که مقامش ز عرش برتر باد (عراقی - ۱۱۸)
فرهنگ فارسی عمید
(اَ تِ نَ)
جمع واژۀ وتین. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اُتُ)
گذشته. (آنندراج) (غیاث اللغات) ، جمع واژۀ وجار. (ناظم الاطباء). رجوع به وجار شود
لغت نامه دهخدا
موزه
لغت نامه دهخدا
(اُ تُ)
اتوماتیک. دستگاهی که خودبخود کار میکند و نیازی به بودن کارگر بر سر آن نیست. خودکار. (فرهنگ فارسی معین) ، روزگار. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، لاافعله سجیس الاوجس، نمیکنم آنرا هرگز. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ وتد. میخ ها. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (ترجمان القرآن).
- اوتاد ارض، کوههای روی زمین: والجبال اوتاداً. (قرآن 7/78).
- اوتاد بلاد، رؤسای آن.
- اوتادفم، دندانها.
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ وتر. (منتهی الارب) (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج). به معنی تارهای ساز و رودهای کمان. (غیاث اللغات از منتخب اللغه). زه ها. (نوروزنامه). زه های کمان:
گه از الحان مرغان گه ز اوتار
خبر آرند جانت را ز اسرار.
ناصرخسرو.
در او نغمه و ناله های درست
به اوتار نسبت فروبست چست.
نظامی.
بساز ای مغنی ره دلپسند
بر اوتار این ارغنون بلند.
نظامی.
لغت نامه دهخدا
اوتاق، خرگاه، (شرفنامۀ منیری) (آنندراج)، خیمۀ بزرگ و سراپرده، (ناظم الاطباء)، خانه و حجره، (غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اَ تَ)
ریسمانی است که قبا و لنگی و امثال آن بر آن اندازند و گاهی خوشه های انگور را از آن بیاویزند. (هفت قلزم)
لغت نامه دهخدا
(اَ تَ)
اوتکی. (المعرب جوالیقی ص 199). قسمی از خرما. (ناظم الاطباء). خرمای شهریز یا سهریز یا خرمای سوادی. (منتهی الارب) (المعرب). خرمای شهریز و آن قطیعاء است و گفته اند خرمای سوادی است. (از اقرب الموارد) (جوالیقی ص 199)
لغت نامه دهخدا
یک قسم آلتی از آهن که مانند اتو باآن لکۀ پارچه ها را میگیرند. (ناظم الاطباء). آهن گرم که بدان داغهای جامه دور و محو کنند. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اَ تَ)
هیزم. (شرفنامۀ منیری)
لغت نامه دهخدا
(اَ تَ)
مرد شکم پر از شراب. ج، وتل. اتل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
ترکی بارافکنی ترکی ماندن اقامت توقف (در سفر)، محل اقامت محل استراحت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوتی
تصویر اوتی
چین بر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوتل
تصویر اوتل
میباره می پرست می زده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوتک
تصویر اوتک
ترکی موزه بخشیده
فرهنگ لغت هوشیار
بنیاد های دمان در باور اختر ماران (منجمین) کهن: آبام (برج) دمنده نخست از آن تن است و جان زیست آبام دمنده دیگر از آن روزی (معاش) است سدیگر از آن همسر گزینی و جفت جویی و آماج و آهنگ و چهارم از آن فرمانروایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوتوک
تصویر اوتوک
طومار وقایع و سرگذشت، موزه، بخشیده معفو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوتوماتیک
تصویر اوتوماتیک
جمع وثن بتان بتها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوتیژن
تصویر اوتیژن
فرانسوی درونزاد (قریب)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوت پر
تصویر اوت پر
پنیرک
فرهنگ لغت هوشیار
جمع وتد، میخ ها، دستگیران پیران دستگیر، بنیادیان که چهار تنند و هر کدام یکی از ستون های چهار گانه جهان را نگاهدارنده جمع وتد. میخها، وتدهای عروض و آنها سه اند: مقرون مفروق مجتمع، پیشوایان طریقت، چهارتن از بزرگان که در چهار جهت دنیا باشند و بمنزله چهار رکن عالمند
فرهنگ لغت هوشیار
جمع وتر، پارسی تازی شده تارها، تارهای سازی، رودهای کمان جمع وتر تارها زهها، تارهای ساز زههای ساز که بناخن یا زخمه نوازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوتاد
تصویر اوتاد
جمع وتد، میخ ها، بزرگان طریقت
فرهنگ فارسی معین
آن طرف تر، در پهلویترtar به معنی آن سو آمده است
فرهنگ گویش مازندرانی
آن طرف، آن جهت، ضمیر اشاره به دور
فرهنگ گویش مازندرانی
تاول، میوه ی آب لمبو شده ی جالیز، جسم خیسی که آب از آن بچکد
فرهنگ گویش مازندرانی