جمع واژۀ ماخره. (ناظم الاطباء). جمع واژۀ ماخره به معنی کشتی که در رفتن بانگ کند و یا کشتی که بشکافد آب را به سینۀ خود. (آنندراج). رجوع به ماخره شود، جمع واژۀ ماخر. (منتهی الارب). رجوع به ماخر شود، جمع واژۀ ماخور. (منتهی الارب). رجوع به ماخور شود
جَمعِ واژۀ ماخره. (ناظم الاطباء). جَمعِ واژۀ ماخره به معنی کشتی که در رفتن بانگ کند و یا کشتی که بشکافد آب را به سینۀ خود. (آنندراج). رجوع به ماخره شود، جَمعِ واژۀ ماخر. (منتهی الارب). رجوع به ماخر شود، جَمعِ واژۀ ماخور. (منتهی الارب). رجوع به ماخور شود
دفتر و حساب دیوانی. (آنندراج) (هفت قلزم) (برهان). رجوع به اوارجه شود، جمع واژۀ واقیه. رجوع به واقیه شود، جمع واژۀ اوقیه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و آن چهل درم سنگ باشد. (آنندراج)
دفتر و حساب دیوانی. (آنندراج) (هفت قلزم) (برهان). رجوع به اوارجه شود، جَمعِ واژۀ واقیه. رجوع به واقیه شود، جَمعِ واژۀ اوقیه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و آن چهل درم سنگ باشد. (آنندراج)