جدول جو
جدول جو

معنی اهویا - جستجوی لغت در جدول جو

اهویا
از اصوات در تعجب و ناباوری
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اهورا
تصویر اهورا
(پسرانه)
صاحب، فرمانروای دان، در فرهنگ ایران باستان، خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اقویا
تصویر اقویا
قویّ ها، تواناها، نیرومندها، زورمندها، زیادها، موثق ها، استوارها، موثرها، سخت ها، مطمئن ها، جمع واژۀ قویّ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اهوا
تصویر اهوا
هواها، میلهای نفس، هوس ها، خواسته های نفس، جمع واژۀ هوا
فرهنگ فارسی عمید
(اُ وی یَ)
میان آسمان و زمین. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (مهذب الاسماء نسخۀ خطی).
لغت نامه دهخدا
(اَ هَْ وِ یَ)
جمع واژۀ هوا. چنانکه اغذیه و ادویه جمع غذا و دوا. (آنندراج) (غیاث اللغات) (مهذب الاسماء) (از ناظم الاطباء) : بر یکدیگر حسد بردند و اهویۀمختلفه در میان ایشان پیدا شد. (تاریخ قم ص 241). رجوع به هوا شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
بلغت اوستا وجود مطلق و هستی بخش و اهورامزدا. هستی بخش بی همتا و خلاق عالم را گویند. (ناظم الاطباء). رجوع به مزدیسنا و فهرست لغات اوستایی آن شود
لغت نامه دهخدا
(اَقْ)
مردمان قوی و توانا و زورآور، ضد ضعفا. (ناظم الاطباء). زورمندان. (غیاث اللغات) (آنندراج). رجوع به اقویاء شود، در نیستی و هلاک افتادن. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، غمناک کردن. (ناظم الاطباء). محزون کردن. لازم و متعدی است. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اَ هَْ وا)
دوست تر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
بر وزن گویا تنبل و شخص تنبل و کاهل، (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اقویا
تصویر اقویا
جمع قوی نیرومندان توانایان زور آوران مقابل ضعفا: (ضعفا از عهده اقویا بر نیایند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهویه
تصویر اهویه
وای (جو) گودال جمع هوا هواها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهوی
تصویر اهوی
دوست داشتنی دلخواه تر
فرهنگ لغت هوشیار
افتادن، دراز شدن، دراز کردن، فرود آمدن، پرویش، نشان دادن، جمع هوی، کامها، خواستها، خواهشها، جمع هوا، آرزوهای نفس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقویا
تصویر اقویا
جمع قوی، نیرومندان
فرهنگ فارسی معین
از اصواتی که گالش ها در جنگل یکدیگر را با آن صدا کنند
فرهنگ گویش مازندرانی
صوتی که به واسطه ی آن، گالشان در جنگل یکدیگر را صدا کنند
فرهنگ گویش مازندرانی
یا، ایا نوعی صدا زدن که از اصوات است
فرهنگ گویش مازندرانی
ابکل
فرهنگ گویش مازندرانی
صوتی که گالشان و چوپانان در جنگل و صحرا یکدیگر را صدا زنند
فرهنگ گویش مازندرانی