جدول جو
جدول جو

معنی اهورا

اهورا(پسرانه)
صاحب، فرمانروای دان، در فرهنگ ایران باستان، خداوند
تصویری از اهورا
تصویر اهورا
فرهنگ نامهای ایرانی

واژه‌های مرتبط با اهورا

اهورا

اهورا
بلغت اوستا وجود مطلق و هستی بخش و اهورامزدا. هستی بخش بی همتا و خلاق عالم را گویند. (ناظم الاطباء). رجوع به مزدیسنا و فهرست لغات اوستایی آن شود
لغت نامه دهخدا

اسورا

اسورا
در وِدای برهمنان اسورا (اسوره) آمده و آن معادل اهورا (اهوره) است در اوستا بمعنی مولی و سرور. در نزد هندوان اسورا غالباً از خدایان بزرگ بشمار رفته و در ودا عنوان و لقب وارونه (یکی از ارباب انواع) گردیده است. این عنوان در کتاب مقدس هندوان فقط چهار باربه انسان داده شده، ولی در اوستا کلمه اهورا بمعنی بزرگ و سرور در مورد ایزدان مانند مهر و آپم نپات آمده است. رجوع به اهورا شود. (مزدیسنا و تأثیر آن درادبیات پارسی تألیف محمد معین ص 154). و رجوع به ایران در زمان ساسانیان ترجمه رشید یاسمی ص 13 شود
لغت نامه دهخدا

اهوار

اهوار
حیران و واله و شیفته. (برهان) (هفت قلزم) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). حیران و شیفته. (انجمن آرا). واله و حیران. (شعوری) :
در راه خدا مگو که رهوار بماند
بگذشت و ازو بس در شهوار بماند
حق جو حق دید خلق حیران ماندند
شط رفت ببحرخویش و اهوار بماند.
(از شعوری)
لغت نامه دهخدا

اهوار

اهوار
جَمعِ واژۀ هَور، دریای خرد که بریزش آب بیشه ها و مانندآن فراخ گردد. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

اهوا

اهوا
افتادن، دراز شدن، دراز کردن، فرود آمدن، پرویش، نشان دادن، جمع هوی، کامها، خواستها، خواهشها، جمع هوا، آرزوهای نفس
فرهنگ لغت هوشیار