اهل حرفت. (برهان) (هفت قلزم) (فرهنگ شعوری). یکی از چهارقسم است از اقسام مردم که جمشید قرار داده بود و آن چنان است که جمشید طوایف انام را بر چهار قسم کرد: اول را کاتوزی نامید و فرمود که در کوهها و غارها مکان کنند و بعبادت خدا و کسب علوم مشغول باشند، و دوم را نیساری خواند و گفت سپاهیگری بیاموزند و سیم را نسودی نام کرد و حکم فرمود که کشت و زراعت کنند و چهارم را اهنوخوشی لقب داد و گفت به انواع حرفتها بپردازند. (از برهان) (هفت قلزم) (آنندراج). نام صنف چهارم از چهار صنف که جمشید طوایف انام را قرار داده بود که به انواع حرفتها بپردازند. (آنندراج). اما این کلمه محرف هوتوخش پهلوی است و آن مرکب است ازدو جزء، جزء اول هو به معنی خوب و جزء دوم از مصدر توخشیتن (تخشیدن) بمعنی کوشیدن و ورزیدن است. هرتخش یعنی خوب ورزنده و نیکوکوشنده و مراد از آن طبقۀ صنعتگر است. بنابراین صورت صحیح کلمه یکی از صور ذیل است: اهتوخشی، اهتوخوشی، هوتوخشی، هوتوخوشی. (حاشیۀ برهان چ معین) : چهارم که خوانند اهنوخوشی همان دست ورزان با سرکشی. کجا کارشان همگنان پیشه بود روانشان همیشه پراندیشه بود. فردوسی. و رجوع به کاتوزی و نیساری و نسودی و مزدیسنا ص 401 به بعد شود
اهل حرفت. (برهان) (هفت قلزم) (فرهنگ شعوری). یکی از چهارقسم است از اقسام مردم که جمشید قرار داده بود و آن چنان است که جمشید طوایف انام را بر چهار قسم کرد: اول را کاتوزی نامید و فرمود که در کوهها و غارها مکان کنند و بعبادت خدا و کسب علوم مشغول باشند، و دوم را نیساری خواند و گفت سپاهیگری بیاموزند و سیم را نسودی نام کرد و حکم فرمود که کشت و زراعت کنند و چهارم را اهنوخوشی لقب داد و گفت به انواع حرفتها بپردازند. (از برهان) (هفت قلزم) (آنندراج). نام صنف چهارم از چهار صنف که جمشید طوایف انام را قرار داده بود که به انواع حرفتها بپردازند. (آنندراج). اما این کلمه محرف هوتوخش پهلوی است و آن مرکب است ازدو جزء، جزء اول هو به معنی خوب و جزء دوم از مصدر توخشیتن (تخشیدن) بمعنی کوشیدن و ورزیدن است. هرتخش یعنی خوب ورزنده و نیکوکوشنده و مراد از آن طبقۀ صنعتگر است. بنابراین صورت صحیح کلمه یکی از صور ذیل است: اهتوخشی، اهتوخوشی، هوتوخشی، هوتوخوشی. (حاشیۀ برهان چ معین) : چهارم که خوانند اهنوخوشی همان دست ورزان با سرکشی. کجا کارشان همگنان پیشه بود روانشان همیشه پراندیشه بود. فردوسی. و رجوع به کاتوزی و نیساری و نسودی و مزدیسنا ص 401 به بعد شود
نام روز اول خمسۀ مسترقۀ قدیم است. (برهان) (آنندراج) (شعوری) (از مجمعالفرس) (هفت قلزم) (انجمن آرا). نام روز اول از فوردیان. (شرفنامۀ منیری). اول روز از فروردیان. (مؤید). در اوستا اهونه وئیتی نام نخستین بخش از بخشهای پنجگانه گاتها است و آن دارای هفت ها (فصل) و رویهم صد بند است. و معنی خود این کلمه سرور و مولای باشد. و روز اول پنجۀ دزدیده را بنام این گاتها خوانده اند. (از مزدیسنا و حاشیۀ برهان چ معین). رجوع به اشتود و اسفندارمز و مزدیسنا ص 300 و 302 و 128 شود
نام روز اول خمسۀ مسترقۀ قدیم است. (برهان) (آنندراج) (شعوری) (از مجمعالفرس) (هفت قلزم) (انجمن آرا). نام روز اول از فوردیان. (شرفنامۀ منیری). اول روز از فروردیان. (مؤید). در اوستا اهونه وئیتی نام نخستین بخش از بخشهای پنجگانه گاتها است و آن دارای هفت ها (فصل) و رویهم صد بند است. و معنی خود این کلمه سرور و مولای باشد. و روز اول پنجۀ دزدیده را بنام این گاتها خوانده اند. (از مزدیسنا و حاشیۀ برهان چ معین). رجوع به اشتود و اسفندارمز و مزدیسنا ص 300 و 302 و 128 شود
تفته و بی آرام کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، آرام یافتن و بی پژمان شدن به کسی. (ناظم الاطباء) ، اهل بالمکان (مجهولا) ،به اهل خویش آبادان گردید آن جای. (ناظم الاطباء)
تفته و بی آرام کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، آرام یافتن و بی پژمان شدن به کسی. (ناظم الاطباء) ، اهل بالمکان (مجهولا) ،به اهل خویش آبادان گردید آن جای. (ناظم الاطباء)
دهی است از دهستان میان تکاب بخش بجستان شهرستان گناباد. دارای 398 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آن غلات، ارزن و زیره است. شغل اهالی زراعت. راه ماشین رو دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است از دهستان میان تکاب بخش بجستان شهرستان گناباد. دارای 398 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آن غلات، ارزن و زیره است. شغل اهالی زراعت. راه ماشین رو دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)