- اهلاک
- نابود کردن به باد دادن فروختن نیست گردانیدن نابود کردن هلاک کردن، هلاک ساختن
معنی اهلاک - جستجوی لغت در جدول جو
- اهلاک
- هلاک کردن، میرانیدن، نابود ساختن
- اهلاک ((اِ))
- نابود کردن، از میان بردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع فلک، گردون ها چرخ ها سپهرها جمع فلک چرخها سپهرها آسمانها، یکی از فنون کشتی در خاک از سلسله (کنده ها)، ج فلک، چرخ گردون، سپهرها، آسمانها
جمع ملک، داراک ها بنه ویسان هیران، جمع ملک، فرشتگان پادشاه گردانیدن، زن خواستن، زن دادن، زناشویی، واگذاری، داراییها ثروتها
خود به کشتن دادن مرگ خواست
نو ماهی به ماه نو نگریستن دیدن ماه نو
پنهان خندیدن
پنهان کردن
به مرگ انداختن خود خود کشی کوشیدن: در دویدن شتاب در پریدن
پادشاه کردن، ملک گردانیدن
فلک ها، آسمان ها، جمع واژۀ فلک
ملک ها، چیزهایی که در قبضه و تصرف شخص باشد، جمع واژۀ ملک
ملک ها، فرشتگان، جمع واژۀ ملک
ملک ها، فرشتگان، جمع واژۀ ملک
جمع فلک، چرخ ها، سپهرها، آسمان ها
جمع ملک، دارایی، جمع ملک، شاهان
مرگ نیستی نابودی سیز -1 (مصدر نیست شدن مردن درگذشتن، نیستی مرگ: (هزاردشمنم ارمیکنندقصدهلاک گرم تو دوستی ازدشمنان ندارم باک) (حافظ) یابه هلاک انجامیدن، نابودشدن هلاک شدن: (ودلیل برین جانور که اگرغذا نیابد سست گرددوبهلاک انجامد) مردن، نیست شدن، گمشدن
نیست شدن، مردن در اثر حادثۀ بد و ناگوار، کنایه از بسیار مشتاق و آرزومند