معنی املاک - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با املاک
املاک
- املاک
- جمع ملک، داراک ها بنه ویسان هیران، جمع ملک، فرشتگان پادشاه گردانیدن، زن خواستن، زن دادن، زناشویی، واگذاری، داراییها ثروتها
فرهنگ لغت هوشیار
املاک
- املاک
- مِلک ها، چیزهایی که در قبضه و تصرف شخص باشد، جمعِ واژۀ مِلک
مَلِک ها، فرشتگان، جمعِ واژۀ مَلِک
فرهنگ فارسی عمید
املاک
- املاک
- دهی است از بلوک جرۀ فارس در دوفرسنگی شمال اشفایقان. (از فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
املاک
- املاک
- مُلک گردانیدن چیزی کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مالک چیزی گردانیدن. (غیاث اللغات).
لغت نامه دهخدا
املاک
- املاک
- جَمعِ واژۀ مَلْک و مَلِک. (از اقرب الموارد). پادشاهان. (آنندراج).
لغت نامه دهخدا
افلاک
- افلاک
- جمع فلک، گردون ها چرخ ها سپهرها جمع فلک چرخها سپهرها آسمانها، یکی از فنون کشتی در خاک از سلسله (کنده ها)، ج فلک، چرخ گردون، سپهرها، آسمانها
فرهنگ لغت هوشیار