زن بسیارخنده. (منتهی الارب). زن کثیرالضحک. (از اقرب الموارد) ، زن که به یک جا قرار نگیرد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، مرد بسیارخنده و سبکسر، خر بسیار توسنی کننده و جست و خیز کننده. (از اقرب الموارد)
زن بسیارخنده. (منتهی الارب). زن کثیرالضحک. (از اقرب الموارد) ، زن که به یک جا قرار نگیرد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، مرد بسیارخنده و سبکسر، خر بسیار توسنی کننده و جست و خیز کننده. (از اقرب الموارد)
اسم است زهزقه را. (منتهی الارب) (از آنندراج). نوازش مادر بچه را و برجهانیدن و بازی کردن با وی. (ناظم الاطباء) ، سخت خندیدن. (ناظم الاطباء). رجوع به زهزقه شود
اسم است زهزقه را. (منتهی الارب) (از آنندراج). نوازش مادر بچه را و برجهانیدن و بازی کردن با وی. (ناظم الاطباء) ، سخت خندیدن. (ناظم الاطباء). رجوع به زهزقه شود
تفته و بی آرام کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، آرام یافتن و بی پژمان شدن به کسی. (ناظم الاطباء) ، اهل بالمکان (مجهولا) ،به اهل خویش آبادان گردید آن جای. (ناظم الاطباء)
تفته و بی آرام کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، آرام یافتن و بی پژمان شدن به کسی. (ناظم الاطباء) ، اهل بالمکان (مجهولا) ،به اهل خویش آبادان گردید آن جای. (ناظم الاطباء)