- اهرم
- میله آهنی محکمی است چون محوری بنام محور اتکا با یک نقطه اتکا و بوسیله اهرم با قوه کمتری میتوان اجسام سنگینی را بحرکت درآورد
معنی اهرم - جستجوی لغت در جدول جو
- اهرم ((اَ رُ))
- میله آهنی محکمی که می توان به وسیله آن با انرژی کمتری اجسام سنگین را به حرکت درآورد
- اهرم
- میله ای با مقطع معمولاً تخت که محور آن خمیدگی دارد و از آن برای بارهای سنگین در فواصل کوتاه استفاده می شود
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اهریمن، در آیین زردشتی مظهر شر و فساد و تاریکی و ناخوشی و پلیدی، راهنمای بدی، شیطان، هرماس، اهرن، اهرامن، اهریمه، هریمن، آهرمن، آهرن
آنکه دندان پیشین و رباعیه وی افتاده است یا خاص است به افتادن دندان پیشین دندان پیشین شکسته دندان بیفتاده شکسته دندان (تاء نیث آن ثریاء)، اجتماع قبض و خرم یا فعول خرم شود و عول بماند چون فعل از فعولن بواسطه قبض و ثلم خیزد آنرا اثرم خوانند (اثلم)
بینی بریده در زبانزد) عروض (سنگی است که در آن بریدگی پدید آید و آن انداختن م است ازمفاعلین آنکه بینیش را سوراخ کرده باشند آنکه بینی وی را شکافته باشند 0، شعری که در وزن آن (خرم) واقع شده باشد یعنی (فعولن) را (عولن) و (مفاعلتن) را (فاعلتن) گویند
بینی پخچ کفته بینی پهن بینی لب شکافته
بخشنده تر، گرامی تر
پارسی تازی شده گل کاجیره بهرم کاجیره
گرامی تر
توده مردم، سپهسالار
شب بی ستاره سیاه شب تشنه: مرد
بزرگ سر
باریک میان درشت دندان
مانه کاچار ریخت
اجسام مخروطی شکل
دندان شکسته
گرامی تر، بزرگ تر، جوانمردتر
شغال، پستانداری گوشت خوار و از خانوادۀ سگ که از پرندگان کوچک و اهلی تغذیه می کند، شگال، گال، تورک، توره
هرم ها، اجسام مخروطی شکل با مثلث هایی که همه به یک راس مشترک منتهی شوند، جمع واژۀ هرم
ویژگی کسی که دندان جلو دهن او افتاده یا شکسته باشد، در علوم ادبی ثرم
بهرمان، گلرنگ، گیاهی یک ساله با برگ های بیضی شکل و گل های نارنجی که گاه به جای زعفران به کار می رود، کاجیره، کاژیره، احریض، کابیشه، عصفر
اهریمن، در آیین زردشتی مظهر شر و فساد و تاریکی و ناخوشی و پلیدی، راهنمای بدی، شیطان، اهرمن، آهرمن، هرماس، اهرامن، هریمن، آهرن، اهریمه
کهرمان زرده مند شاهبوی زرد (مند شاهبوی عنبر)
((اَ رَ))
فرهنگ فارسی معین
آن که بینی اش را سوراخ کرده باشند، شعری که در وزن آن «خرم» واقع شده باشد یعنی «فعولن» را «عولن» و به واژه اخرم اضافه شود. «مفاعلتن» را «فاعلتن» گویند
جمع هرم
در علم عروض ویژگی پایه ای که در آن مفاعیلن به مفعولن تغییر یافته است، کسی که بینی اش را سوراخ کرده یا شکافته باشند، بریده بینی
(دخترانه و پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
نام پسر سام بن نوح، پدر عاد، باغ یا شهری که شداد پسر عاد بنا کرد، نام دختر گودرز و همسر رستم پهلوان شاهنامه (شهربانو ارم)
برجسته ترین