جدول جو
جدول جو

معنی اهدام - جستجوی لغت در جدول جو

اهدام(اِ تِ)
سخت آزمند گشن گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). سخت آزمند گشن گشتن ناقه. مهدم، نعت است از آن. (آنندراج).
لغت نامه دهخدا
اهدام(اَ)
جمع واژۀ هدم. جامۀ کهنه و در پی کرده یا خاص است به گلیم پشمینه. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جامه های کهنه. (مؤید). و رجوع به هدم شود
لغت نامه دهخدا
اهدام
جمع هدم، جامه های کهنه، گلیم های پشمینه
تصویری از اهدام
تصویر اهدام
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اقدام
تصویر اقدام
پیش رفتن در کاری، به کاری دست زدن، پا پیش گذاشتن در امری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اهداف
تصویر اهداف
هدف ها، غرض ها، مقصودها، نشانه های تیر، جمع واژۀ هدف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اندام
تصویر اندام
تن، بدن، جسم، قد و قامت، در علم زیست شناسی عضو بدن، عضوی که ظاهر باشد، کنایه از قاعده و روش صحیح، کنایه از کار آراسته و بانظام
اندام دادن: کنایه از آراستن، نظم و ترتیب دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اقدام
تصویر اقدام
قدم ها، اندازه های پا از سر انگشت تا پاشنه، گام ها، کارها، عمل ها، جمع واژۀ قدم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعدام
تصویر اعدام
کشتن کسی به عنوان مجازات، نیست کردن، نابود کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اهرام
تصویر اهرام
هرم ها، اجسام مخروطی شکل با مثلث هایی که همه به یک راس مشترک منتهی شوند، جمع واژۀ هرم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انهدام
تصویر انهدام
ویران شدن، خراب شدن، ویرانی، ویران کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اهجام
تصویر اهجام
جمع هجم، پیلپا ها، قدح بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهداء
تصویر اهداء
پیشکش، نیوتش، هدیه دادن، هدیه فرستادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهداب
تصویر اهداب
مژه چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهدار
تصویر اهدار
پایمال کردن، هدر دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهداف
تصویر اهداف
جمع هدف، نشانه تیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهرام
تصویر اهرام
اجسام مخروطی شکل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهمام
تصویر اهمام
اندوهگین کردن به مرگ نزدیک شدن
فرهنگ لغت هوشیار
بر جایی ابر، برگ آوردن درخت، هی کردن هین کردن شتر، خاکریزی (معین) همیشه بودن ساکن و پا بر جا بودن، رام ساختن خاک ریزی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندام
تصویر اندام
بدن و تن، کالبد، جسم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکدام
تصویر اکدام
گروگان گیری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقدام
تصویر اقدام
جمع قدم، در کاری پیش رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعدام
تصویر اعدام
نیست گردانیدن، کشتن، نیست کردن، معدوم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انهدام
تصویر انهدام
ویران شدن، از پا در آمدن، عمارت، پایمالی و خرابی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادهام
تصویر ادهام
اندوهاندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعدام
تصویر اعدام
((اِ))
نیست کردن، نابود گردانیدن، تهیدست شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اقدام
تصویر اقدام
((اِ))
دست به کاری زدن، دلیری کردن، دلیری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اقدام
تصویر اقدام
((اَ))
جمع قدم، گام ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اردام
تصویر اردام
((اِ))
همیشه بودن، ساکن و پابرجا بودن، رام ساختن، خاک ریزی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اعدام
تصویر اعدام
((اَ))
جمع عدم، نیست ها، نیستی ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اندام
تصویر اندام
عضو
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اعدام
تصویر اعدام
جان ستاندن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اهداف
تصویر اهداف
آماج
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اهداء
تصویر اهداء
پیش کش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از انهدام
تصویر انهدام
ویرانگری، نابودی، ویران کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اقدام
تصویر اقدام
دست زدن
فرهنگ واژه فارسی سره