- اهداء
- پیش کش
معنی اهداء - جستجوی لغت در جدول جو
- اهداء
- پیشکش، نیوتش، هدیه دادن، هدیه فرستادن
- اهداء ((اِ))
- هدیه دادن، هدیه فرستادن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آشکارکردن، پیداکردن، آفریدن، دندان نو بر آوردن آغاز کردن آغازیدن ابتدا کردن شروع کردن سر کردن سر گرفتن ابتداء، کارنو و نخستین آوردن نو آفریدن، آشکار کردن پیدا کردن چیزی را
خونبها گرفتن
نابود کردن نیست گرداندن از میان بردن، یاری دادن، یارشدن، تباهیدن، هیچ کارگی، ستون نهادن هک کردن هک ساختن نابود کردن نیست گردانیدن
فرو گذاشتن، به دلخواه رسیدن، نیکویی وبخشش، سخن بافی
کج کردن، تکان دادن، پرکردن
آشکاریدن، آغازیدن، آفریدن، از سر گرفتن
دشمنان، جمع عدو، دشمنان یاری دادن، توانا گرداندن، دلیری درسخن بی پروایی، دشمنی کردن، بازگفتن جمع عدو دشمنان
باز گشتن، مزه دار کردن
گدامنشی، زفتی (بخل)
کلانسالی، شیر بسیار نوشیدن
افزون شدن، نمنا کاندن تر گرداندن بلند آوازگی
جمع ودید، دوستان، دوستداران، دوست دارندگان، محبان
جامه دری
قوت دادن، یاری دادن
وا رفتن از پختن، مردن از سرما
جمع هدم، جامه های کهنه، گلیم های پشمینه
جمع هدف، نشانه تیر
پایمال کردن، هدر دادن
مژه چشم
راه بردن، راه یافتن، هدایت شدن، راه راست رفتن
به گونه رمن گردها گرد بر انگیختن
جمع شهید، کشتگان در راه خدا حاضر شاهد، عالم غیب و حاضر، یکی از اسما الحسنای خدا، کشته شده در راه خدا و دین جمع شهدا (ء)
آغاز کردن، شروع کردن، ابتدا کردن، آشکار کردن
هدف ها، غرض ها، مقصودها، نشانه های تیر، جمع واژۀ هدف
کنیز
جمع هواء، آرزوها، میل ها
جمع هدف
هدر ساختن، پامال کردن، مباح کردن خون کسی