جدول جو
جدول جو

معنی اهتماش - جستجوی لغت در جدول جو

اهتماش
(اِ تِ)
بهم دررفتن مردمان و مانند آن. (المصادر زوزنی). آمیخته شدن.
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اهتمام
تصویر اهتمام
همت گماشتن بر امری، کوشش کردن در کاری، کوشش فراوان
فرهنگ فارسی عمید
(اِ تِ)
تغییر رنگ داده شدن. (ناظم الاطباء). تغییر کردن لون. فعل آن مجهول به کار رود. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
برافژولیده شدن سگ، خاص بالکلب او بالسباع، بخصوص بر سگ دیگر یا یکی از سباع. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، دندان آشکار کردن بخنده. (منتهی الارب) (آنندراج). آشکار کردن دندان بخنده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِتِ)
برآغالیدن. (آنندراج). برآغالانیده شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
شادمان شدن و اشتها پیدا کردن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
سست شدن از گرمی و جز آن، باردار کردن گشن ناقۀ بنت لبون را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
برنشستن بر کسی و کشتن آن. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
آب ستدن بستم.
لغت نامه دهخدا
(اِتِ)
فراهم آمدن، فروتنی کردن، بازداشتن، بند کردن. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
اندوه مند شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). اندوهگین شدن. (تاج المصادر بیهقی). اندوه خوردن. (مقدمۀ لغت میرسید شریف ص 2).
لغت نامه دهخدا
جنگ کردن. (منتهی الارب) ، فراگرفتن از هر سوی. (منتهی الارب). اشتمال، فرازآمدن بر. (منتهی الارب) ، جمع کردن. (زوزنی) ، دست یافتن بر چیزی. بر چیزی دست یافتن. (تاج المصادر) (زوزنی) ، احتواء رطوبت بر قلب، علتی است که صاحب آن چنان پندارد که دل او شنا می کند
لغت نامه دهخدا
آبفرویی به آب فروشدن سربه زیرآب فروبردن به آب فرو شدن فرو شدن در آب در آب غوطه خوردن به یک باره در آب فرو شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارتماض
تصویر ارتماض
اندوهگینی، دلسوختگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارتمال
تصویر ارتمال
خم شدن، خوار شماری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارتیاش
تصویر ارتیاش
نیکو شدن حال کسی نیکو شدن احوال، حسن حال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتشاش
تصویر احتشاش
گیاهجویی
فرهنگ لغت هوشیار
خوراک پرهیزی، پشتیبانی، پرهیز پرهیزانه پرهیز کردن خود را از چیزی نگاهداشتن از چیز زیان دار پرهیز کردن، پرهیز کردن بیمار از خوراکهای مضر رژیم گرفتن، پرهیز بیماراز چیزهای زیان آور رژیم
فرهنگ لغت هوشیار
جمع احتمال یا حساب احتمات بر روی امکان وقوع پیشامدی یا صورت گرفتن کاری حساب کردن و احتمالهای کار را بحساب آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتمال
تصویر احتمال
باربر گرفتن، حمل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتواش
تصویر احتواش
شکار رمانی شکار رماندن، در میان گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختراش
تصویر اختراش
هم خراشی: خراشیدن همدیگر را، پیشه گری، به زورخواهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختمام
تصویر اختمام
چاه روبی، خانه روبی خانه تکانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختمار
تصویر اختمار
خاز شدن، خازیستن (پژوهشی در اساطیر ایران پاره نخست مهرداد بهار)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجتماع
تصویر اجتماع
گرد آمدن، تجمع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجتمال
تصویر اجتمال
پیه گذاری، پیه مالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابتئاش
تصویر ابتئاش
واپس شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهتمام
تصویر اهتمام
اندوه مند شدن، اندوه گین شدن، اندوه خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهتماط
تصویر اهتماط
بد گفتن دشنام دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهتماج
تصویر اهتماج
سست شدن از گرمی گرما زدگی، پژمریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهتباش
تصویر اهتباش
فراهم آمدن به دهش رسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارتماز
تصویر ارتماز
شوریدن، جنبیدن برای دشمنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهتمام
تصویر اهتمام
((اِ تِ))
توجه کردن، کوشش کردن، تیمار داشت، کوشش، جمع اهتمامات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اهتمام
تصویر اهتمام
پشتکار، کوشش
فرهنگ واژه فارسی سره
تقلا، تکاپو، تلاش، جدیت، جهد، سعی، کوشش، مجاهدت، مساعی، تیمارداری، دلبستگی، غمخواری، همت گماری
فرهنگ واژه مترادف متضاد