با یکدیگر خصومت کردن. (تاج المصادربیهقی) (زوزنی). تخاصم. دشمنی کردن، اختفاض جاریه، خویشتن را بریدن او. خویشتن را ختنه کردن زن. (تاج المصادر بیهقی). ختنه کردن زن خود را
با یکدیگر خصومت کردن. (تاج المصادربیهقی) (زوزنی). تخاصم. دشمنی کردن، اختفاض جاریه، خویشتن را بریدن او. خویشتن را ختنه کردن زن. (تاج المصادر بیهقی). ختنه کردن زن خود را
فریب دادن و حیله کردن بانفس خود. (منتهی الارب). فریب دادن. حیله کردن. (از ناظم الاطباء). احتیال. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) ، پنهان کردن اسب تک خود را و آشکار نکردن آنرا. (ناظم الاطباء)
فریب دادن و حیله کردن بانفس خود. (منتهی الارب). فریب دادن. حیله کردن. (از ناظم الاطباء). احتیال. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) ، پنهان کردن اسب تک خود را و آشکار نکردن آنرا. (ناظم الاطباء)
بازماندن ازگناه به امید لطف پروردگار. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). خود را از گناه محفوظ داشتن. (آنندراج) (غیاث اللغات). بازایستادن از معصیت. (تاج المصادر بیهقی). بازایستادن از معصیت به امید لطف خدا. (از اقرب الموارد). نگاهداری شخص خویشتن را از گناه. دوری و پرهیز از غیرمشروع و بی دینی. (ناظم الاطباء) : آن مؤمنان را اعتصام، آنجا که پرسند از جزا. ناصرخسرو.
بازماندن ازگناه به امید لطف پروردگار. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). خود را از گناه محفوظ داشتن. (آنندراج) (غیاث اللغات). بازایستادن از معصیت. (تاج المصادر بیهقی). بازایستادن از معصیت به امید لطف خدا. (از اقرب الموارد). نگاهداری شخص خویشتن را از گناه. دوری و پرهیز از غیرمشروع و بی دینی. (ناظم الاطباء) : آن مؤمنان را اعتصام، آنجا که پرسند از جزا. ناصرخسرو.