جدول جو
جدول جو

معنی انگیخته - جستجوی لغت در جدول جو

انگیخته
جنبانیده، بلند ساخته بر کشیده، وا داشته تحریک شده، جهانیده، شورانیده
فرهنگ لغت هوشیار
انگیخته
برانگیخته، تحریک شده، وادار شده
تصویری از انگیخته
تصویر انگیخته
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از برانگیخته
تصویر برانگیخته
تحریک شده تحریض گردیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برانگیخته
تصویر برانگیخته
وادار شده، تحریک شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برانگیخته
تصویر برانگیخته
((~. اَ تَ))
تحریک شده، تحریض گردیده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انگیختن
تصویر انگیختن
جنباندن از جای، بلند شدن و برکشیدن، بحرکت در آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انگیختن
تصویر انگیختن
واداشتن، تحریک کردن، شوراندن
پدید آوردن، نقش برجسته ساختن، زنده کردن دوباره
جنباندن از جای، به جنبش آوردن، برجهانیدن، بلندکردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انگیختن
تصویر انگیختن
((اَ تَ))
جنباندن، تکان دادن، بلند ساختن، برکشیدن، واداشتن، تحریک کردن، شورانیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اندوخته
تصویر اندوخته
ذخیره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اشپیخته
تصویر اشپیخته
پاشیده افشانده، ترشح کرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انداخته
تصویر انداخته
افکنده پرتاب شده پرت شده، رای زده مشورت شده
فرهنگ لغت هوشیار
جمع شده فراهم آمده، پس انداز شده ذخیره شده، دوباره درست شده تجدید شده مجددا کامل شده، پولی است که در بانکها برای احتیاط ذخیره میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انگاشته
تصویر انگاشته
پنداشته تصور شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انداخته
تصویر انداخته
افکنده، افتاده، پرت شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشپیخته
تصویر اشپیخته
افشانده، ریخته، پاشیده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انگاشته
تصویر انگاشته
((اِ تِ))
پنداشته، تصور شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اندوخته
تصویر اندوخته
((اَ تِ))
جمع شده، پس انداز شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انگاشته
تصویر انگاشته
تصور شده، پنداشته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اندوخته
تصویر اندوخته
ذخیره، پس اندازشده، در بانکداری پولی که در شرکت ها یا بانک ها برای احتیاط ذخیره می کنند، رزرو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انگیزه
تصویر انگیزه
دلیل، باعث، هدف، قصد، محرک، موجب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نگیختن
تصویر نگیختن
توضیح دادن، تشریح کردن، شرح دادن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از انگیزه
تصویر انگیزه
(دخترانه)
آنچه یا آنکه کسی را وادار به کار کند، محرک، باعث
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از انگیله
تصویر انگیله
تکمه دگمه گوی گریبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انگیزه
تصویر انگیزه
سبب و باعث چیزها، علت
فرهنگ لغت هوشیار
آلتی چوبین چهار شاخه دارای دسته ای بلند که کشاورزان با آن خرمن کوفته را بباد دهند تا از کاه جدا گردد چهار شاخ افشون هسک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انگیزه
تصویر انگیزه
آنچه کسی را به کاری برانگیزاند، سبب، باعث، علت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انگختن
تصویر انگختن
انگیختن، واداشتن، تحریک کردن، شوراندن، پدید آوردن، نقش برجسته ساختن، زنده کردن دوباره، جنباندن از جای، به جنبش آوردن، برجهانیدن، بلندکردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انگیزه
تصویر انگیزه
((اَ زِ))
باعث، سبب
فرهنگ فارسی معین
وسیلۀ چوبی چهارشاخه با دستۀ بلند که برزگران با آن خرمن کوفته شده را به باد می دهند تا دانه از کاه جدا شود، چهارشاخ، افشون، هسک، هید، چک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انگیخته شدن
تصویر انگیخته شدن
تحریک شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برانگیخته شدن
تصویر برانگیخته شدن
انبعاث
فرهنگ لغت هوشیار